چکیده:
پژوهش حاضر با هدف بررسی شیوههای القای ایدئولوژی و بازنمایی لذت جستوجوی ایدئولوژیهای پنهان و آشکار در دو رمان نوجوان نگاشته میشود. رمانهای امپراطور کوتولهی سرزمین لیلیپوت جمشید خانیان و کنسرو غول مهدی رجبی، نمونههای بررسیشدهی این جستارند. روش پژوهش، تحلیل محتوای کیفی با رویکرد توصیفیتحلیلی است. چارچوب نظری استیونز و مککالم در باب ایدئولوژی و کتابهای کودکان، به ساختار مقاله شکل میدهد. در این جستار، بازتابهای ایدئولوژی، در نظامهای نشانهشناسیک زبانی و در چهار محور جایگاههای سوژی نهفته در متن، تخیل، جنسیت و عصیان بررسی خواهد شد.<br /> یافتههای پژوهش نشان میدهد که در امپراطور کوتولهی سرزمین لیلیپوت، تخیل، نوجوان را به تفسیر نمادین تجربههای عینی میرساند و یاریگر او در کشف معنای زندگی و رویدادها است. نوجوان از این ابزار برای وسعتبخشیدن و نظاممندساختن زندگی خود و اطرافیانش استفاده میکند. در کنسرو غول، تخیل جایگاه ویژهای دارد، به رسمیت شناخته میشود و نوجوان به مدد آن و با فرافکنی، با دنیای واقعی و مشکلهای زندگیاش کنار میآید و شخصیتش را بازسازی میکند. در واقع، تخیل به حذف رفتارهای ضداجتماعی میانجامد. زاویهی دید در هر دو رمان، راوی-قهرمان است و روایت بیفاصله صورت گرفته است و همین، منجر به همحسی مخاطب و تأثیرپذیری ایدئولوژیک بیشتر میشود. عصیان در هر دو اثر با شدت و ضعف دیده میشود. خانیان طلب رهایی و پرواز نوجوان را در لایههای زیرین پنهان کرده است. در مجموع، در قیاس دو کتاب، در رمان خانیان، نمادها و معناهای نهفته در پشت آنها، هوشمندانهتر استفاده شدهاند.
خلاصه ماشینی:
اين پرسش مدام در من تکرار مي شد که به راستي چه ويژگي هايي اين متن ها را خواندني کرده است و چرا لذتي که از هريک ميبرم ، به گونه اي متفاوت است ؟ نويسندگان چه تمهيدهايي را در روايت به کار برده اند و اگر با عينک بازشناسي کم وکيف حضور ايدئولوژي ها به اين رمان ها نگاه کنم ، به چه نتيجه اي خواهم رسيد؟ در اين مقاله کوشيده ام ابعاد لذت بخشي دو رمان امپراتور کوتوله ي سرزمين 1 ليليپوت و کنسرو غول و شيوه هاي القاي ايدئولوژي را از منظر نظريه ي استيونز و مک کالم ٢ بررسي کنم و بر آنم که کشف لذت هاي نهفته در اين داستان ها و بازخواني متن ها با ابزار ايدئولوژي و شيوه هاي القاي آن ، ضرورتي لذت بخش است .
(همان ، ٢٩) يک اثر خواننده را در ساختار ايدئولوژيک مشخصي قرار مي دهد و بر او تأثير مي گذارد؛ اما خوانندگان به سادگي مغلوب و پذيرا نمي شوند و با ساخت شکني متن ها و خوانش مخالف ، لايه هاي زيرين ايدئولوژيک را آشکار مي کنند؛ بنابراين ، رابطه اي ديالکتيکي ميان جبرگرايي و پويايي وجود دارد.
(همان ، ١٠) با اين تفسيرها، خانيان با استفاده از تکنيک ها و پنهان ترکردن ايدئولوژي، لذت آفريني بيشتري براي مخاطب دارد و در عين حال ، ايدئولوژي متن ، صلح جويانه است و در مسير رشد و پيشرفت نوجوان حرکت مي کند.