چکیده:
در این پژوهش قصد داریم با استفاده از نظریه طرحوارههای تصوری جانسون (1987) به این موضوع بپردازیم که آیا شعر کلاسیک و شعر نو فارسی تنها در قالب تفاوت دارند و یا اینکه به لحاظ مشخصههای زبانی نیز میان آنها تفاوت وجود دارد. در این مقاله به بررسی طرحوارههای تصوری در شعر حافظ بهعنوان نمونهای از شعر کلاسیک فارسی و شعر سهراب سپهری بهعنوان نمونهای از شعر نو فارسی میپردازیم و این موضوع را بررسی میکنیم که علاوه بر قالب شعری، چه تفاوت یا شباهتی در نوع مفهومسازی از نظر طرحوارههای تصوری در شعر کلاسیک و نو فارسی وجود دارد. برای این کار 13 مورد از اشعار حافظ و 8 مورد از اشعار سهراب سپهری به ترتیب از دیوان حافظ و هشت کتاب سهراب سپهری را در چارچوب نظری طرحوارههای تصوری بررسی کردهایم. روش انجام این تحقیق کتابخانهای ـ پژوهشی است. نتیجه مقاله این بوده است که هر دو شاعر بیشتر از طرحوارههای حجمی و حرکتی استفاده کردهاند، با این تفاوت که در نمونه کلاسیک حافظ تعداد طرحوارههای حرکتی و حجمی با اختلاف اندکی نزدیک بوده است؛ اما در نمونه شعر نو سهراب سپهری، طرحوارههای حجمی با اختلاف زیادی بیشتر از طرحوارههای دیگر ازجمله طرحواره حرکتی به کار رفته است. این موضوع بیانگر آن است که شعر این دو علاوه بر قالب، در استفاده از طرحوارههای تصوری تفاوت دارند.