چکیده:
درباره رابطه مفهومی «ایمان» و «عمل» دیدگاههای مختلفی بیان شده است. برخی مانند خوارج راه افراط، و برخی مانند مرجئه راه تفریط را پیمودهاند. جستار حاضر درصدد بیان بررسی دیدگاه ابنتیمیه در این زمینه برآمده است و میتوان از ظاهر کلمات ابنتیمیه سه نظریه را استخراج کرد: 1. رکن بودن مطلق عمل برای ایمان؛ 2. تلازم بین ایمان و عمل؛ 3. تقسیم اعمال به باطنی و ظاهری و ادعای رکنیت اعمال باطنی. در این صورت، عمل قلبی، جزء ایمان خواهد بود؛ اما اعمال ظاهری لازمه جداناپذیر ایمان هستند. جمعبندی دقیق سه نظریه به جزء بودن عمل برای ایمان ختم میشود و با دقت عقلی، نظریه سوم به همان نظریه اول برمیگردد. با این بیان، ابنتیمیه اعمال ظاهری را در ظاهر، داخل در مفهوم ایمان ندانسته است؛ اما لازمهای جداییناپذیر برای اسلام قرار داده که همان جزئیت عمل را نشان میدهد. این در حالی است که شیعه و ائمه مذاهب اربعه نظری برخلاف نظر ابنتیمیه دارند و عمل را داخل در مفهوم ایمان ندانستهاند.
خلاصه ماشینی:
با این بیان، ابنتیمیه اعمال ظاهری را در ظاهر، داخل در مفهوم ایمان ندانسته است؛ اما لازمهای جداییناپذیر برای اسلام قرار داده که همان جزئیت عمل را نشان میدهد.
ابنتیمیه همانند خوارج ادعای داخل بودن عمل در مفهوم ایمان را مطرح کرده؛ اما حاضر به پذیرش برخی از ملزومات و توابع آن نشده است؛ بنابراین، هدف این مقاله، اثبات مخالفت نظریۀ ابنتیمیه با دیدگاه مشهور و همچنین بیان ملزومات نظریۀ اوست.
در باب تعریف ایمان دو دسته روایت وجود دارد: دستۀ اول: روایاتی که بر قلبی بودن ایمان دلالت دارند؛ مانند روایت جبرئیل که در این روایت بیان شده است: عن أبی هریرة قال کان النبی بارزا یوما للناس فأتاه جبریل فقال: ما الإیمان؟ قال: الإیمان أن تؤمن بالله و ملائکته و کتبه و بلقائه و رسله و تؤمن بالبعث.
اگرچه ابنتیمیه یک نظریه بیشتر ندارد، اما در نحوۀ بیان، بهدلیل اینکه در مقام جدل با خوارج و مرجئه بوده است، کلام را بهگونهای بیان نموده که سه نظریه از آن برداشت میشود: نظریۀ اول: جزء بودن عمل برای ایمان جزء بودن اعمال ظاهری برای ایمان، اولین نظریهای است که به ذهن میرسد و این نظریه بهدلیل مبانی ابنتیمیه در ظاهرگرایی و حجیت قول سلف، همان نظریۀ اصلی اوست که از کلمات او به دست میآید: 1.
نظریۀ سوم جمع بین این دو نظریه خواهد بود و بهعبارتی دیگر، ابنتیمیه به جزء بودن اعمال ظاهری برای ایمان بهطور مطلق قائل نشده و تنها در عالم خارج و مصادیق خارجی نظریۀ جزء را بیان میکند.