چکیده:
پایان تاریخ به عنوان ایده دهه پایانی قرن بیستم از اتمام چندین قرن منازعه ایدئولوژیکی سخن به میان اورد. منازعهای که از عصر روشنگری بین ایدئولوژیهای مختلف بشری که ادعای کشف قانونمندی حاکم بر تاریخ داشتند، در گرفته بود. فلسفه نظری یا فلسفه جوهری تاریخ به عنوان یک دانش«هستیشناسانه» به دنبال فهم هستی تاریخ، سیر تحول آن و کشف معانی نهفته در روندها و رویدادهای کلی تاریخ است. فهم هستیشناسانه کمک میکند قانونمندی حاکم بر تاریخ را در صورت وجود کشف کنیم. در فلسفه تاریخ با سه پرسش اساسی غایت تاریخ، محرک تاریخ و منازل حرکت تاریخ مواجه هستیم. با وجود جنجالهای نظری زیادی که بعد از طرح پایان تاریخ فوکویاما مطرح شد و کماکان هم ادامه دارد، تاملی انتقادی از منظر پرسشهای اصلی فلسفه تاریخ صورت نگرفته است. هدف این پژوهش تاملی انتقادی بر پایان تاریخ فوکویاما از منظر فلسفه تاریخ است، به نظر میرسد با بررسی ایده فوکویاما از زاویه پرسشهای سهگانه فوق میتوان بسیاری از عناصر و مولفههای نظریه فوکویاما را که با چینش در کنار هم از جهانشمولی لیبرال دموکراسی دفاع میکنند را مورد چالش جدی قرار داد.
خلاصه ماشینی:
مرادخانی در مقالۀ خویش با عنوان «پرسش از خاستگاه هگلی پایان تاریخ فوکویاما»، ضمن اشاره به ریشۀ پایان تاریخ در فلسفۀ تاریخ، بهدنبال بررسی این مسئله است که بحثهای فوکویاما تا چه اندازه در منظومۀ فکری هگل ریشه دارد.
به این ترتیب پژوهش با رویکرد تحلیلی و انتقادی و در سیری منطقی، ضمن اشاره به چهارچوب مفهومی و نظری پژوهش یعنی فلسفۀ نظری یا جوهری تاریخ، مدعای فوکویاما مبنیبر پیروزی لیبرال ـ دموکراسی و اتمام منازعات ایدئولوژیک بشر را در سه حوزۀ غایت، محرک، و منازل تاریخ بررسی کرده است.
ازمنظر نخستین پرسش فلسفۀ نظری تاریخ (غایت تاریخ) سؤالات متعددی را میتوان طرح کرد؛ آیا همانطورکه فوکویاما مدعی است، جهان واقعاً بهسمت لیبرال ـ دموکراسی میرود؟ آیا نظام بازار آزاد و لیبرال ـ دموکراسی آخرین مرحلۀ از تاریخ بشریاند و یا احتمال این وجود دارد که سازمانهای اجتماعی جدیدی در آینده ظهور کنند و جایگزین لیبرال ـ دموکراسی شوند؟ بهنظر میرسد حرکت بهسمت لیبرال ـ دموکراسی تنها مسیر ممکن و پیشِرو نیست و میتوان مسیرهای چندگانهای را موردتوجه قرار داد.
همانطورکه هگل دولت پروس را نمایندۀ برجستۀ عمليشدن ارادۀ خداي لايزال و روح مطلق میدانست، در پایان تاریخ فوکویاما نیز ایالات متحدۀ آمریکا قرار است در این گذار ایدئولوژیکی نقش گسترش ارزشهای لیبرال ـ دموکراسی و رهبری جهان را ایفا کند.
ازجهات دیگری نیز میتوان ازمنظر این پرسش اساسی پایان تاریخ را بررسی کرد؛ ازجمله اینکه واقعاً لیبرال ـ دموکراسی نظام مطلوب و ایدئالی است و یا کاستیهایی دارد که خواسته یا ناخواسته از چشمان فوکویاما مغفول مانده است.