چکیده:
شاهنامه از شاهکارهای ادبیّات تعلیمی ایران به شمار میآید که با مطالعة آن میتوان با
جغرافیاء تاریخ, فلسفه،ادبیّات، دین و فرهنگم سرزمین کهن ایران آشنا شد. سرایندة آن، عالم به
تمام امور است که جلوههای متفاوت از ادبیّات حماسی, غنایی و تعلیمی را به نمایش میگذارد.
بررسی ارزشهای شاهنامه از ابعاد مختلف سبب میشود که بیشتر به عظمت و شکوه این اثر
سترگ پی ببریم. استاد اخلاق, با توجّه به غنی کهن ایران زمین و تعالیم دین پاک و زلال
اسلام، آموزههای جامع و فراگیری را برای مردم جهان فراهم نموده است. این مقاله سعی دارد به
روش تحلیل محتواء به بررسی و واکاوی تصویر دنیا بر اساس ادبیّات تبلیغی در شاهنامة فردوسی
بپردازد تا نشان دهد شاعر چگونه به تبلیغ اندیشههای دینی خویش پرداخته است. نتیجه بیانگر این
است که فردوسی در مورد دنیا و جلوههای متفاوت آن به طور کامل نظر بر تعالیم دین اسلام دارد
و به گونهای هنری به تبلیغ مبانی این دین مبارک میپردازد.
خلاصه ماشینی:
در نهج البلاغه آمده: «أما بعد، فانّ الدنیا أدبرت و اذنت بوداع و انّ الاخره قد اقبلت و اشرفت باطلاع» (نهج البلاغه، 1374: 351) این نگرش نیز در شعر و ادب فارسی به کرّات مشاهده شده است؛ شاعران و نویسندگان در جایجای آثارشان به بیوفایی روزگار و اینکه جان انسانها را میگیرد، اشاره داشتهاند؛ فردوسی نيز در شاهنامه بارها به این موضوع پرداخته و از این منظر به بیوفایی دنیا تاخته است: چنين است رسم ســراي جفا؛نبــايد كز او، چشــم داري وفا (فردوسي: د8/ 319، ب 4107) استاد سخن توس در داستان «ستودن خُرّاد اردشیر را» میگوید: ای کسی که خریدارِ اندیشۀ نغز و پرسود هستی، عشق این دنیای بیوفا و پیمان شکن را از دلت بیرون کن زیرا مانندِ ما بسیاری از انسانها عاشقِ این دنیا بودند؛ انسانهای با رنج یا با گنج، ضعیف و یا مانند آهن قوی، فرقی نمیکند دنیا به همۀ آنها بیوفایی کرده است، او آنقدر بیرحم است که در موقعِ پیری و ضعف هم برایت دل نمیسوزاند، پس این جهان با این همه بیوفایی ارزشِ دل نهادن و دوست داشتن را ندارد: دلت برگسل، زین سرای کهننخواهد همی با کسی آرمیدتو ناپایداریّ و او پایدارببایَدت بستن، به فرجام، رختچو گشتی کهن، نیز ننوازدت (همان: د7/229، ب 530- 525) الا، ای خریدارِ مغز سخن!که او چون من و چون تو بسیار دیداگر شهریاریّ و گر پیشکارچه با رنج باشی چه با تاج و تختاگر زآهنی، چرخ بگدازدت فردوسی در داستان «آگاهی یافتن فریدون از کشته شدن ایرج» به ما هشدار میدهد که به دنیا دل نبندیم؛ زیرا كه دنيا حیلهگری است که بازیهای گوناگونی را به نمایش میگذارد، سپس انسان را در آرزوی خیالِ خام میبَرَد تشبیهات زیبای فردوسی در باب بیمهریِ جهان تأثير گذار است و میگوید: بیمهری در ذات دنیا و جهان نهفته است، درست به مانند قوسِ کمان که قوس از خصلتهای کمان است، طبیعی است که کمان بدونِ قوس ارزشی ندارد: بر این گونه گردد، به ما بر، سپهرمبر خود به مِهرِ زمانه گمانچو دشمنش گیری، نمایدت مهریکی پند گویم تو را من دُرُستبخواهد ربودن، چو بنمود چهرنه نیکو بُوَد راستی در کمانوگر دوست خوانی نبینیش چهردل از مهر گیتی ببایدت شُست (همان: د1/ 130، 660-664) فردوسی در داستان «بند کردن فریدون، ضحّاک را» خطاب به دنیا میگوید: ای دنیایِ دون!