چکیده:
هدف پژوهش حاضر تبیین روابط مدرسه صالح با جامعه محلی است. ازآنجاکه مدرسه صالح ـ که در سند تحول آموزش و پرورش به آن اشاره شده ـ مدرسهای برای تحقق حیات طیبه است، پژوهش حاضر سعی دارد با تبیین روابط مدرسه صالح و جامعه محلی، در عملیاتی کردن این مدرسه مفهومی گامی بردارد؛ چرا که اکوسیستم مدرسه صالح در تعامل با محیط ضمن درک نیازها و ارتقای یادگیری، میتواند تحولآفرین شده و پویایی و رشد دوجانبه ایجاد کند. این پژوهش با رویکرد کیفی و با استفاده از تحلیل مضمون متن مصاحبه صاحبنظران و مطلعین خبره و ادبیات تحقیق در این حوزه به این نتایج دست یافته که مدرسه بهعنوان نهاد فرهنگی ویژه و بخشی از اکوسیستم تربیتی و آموزشی، نیازمند توسعه یادگیری ازطریق شبکهسازی و اشاعه آن به سمت امت اسلامی است. مدرسه که بخشی از یک جامعه است میتواند در جریانهای اجتماعی ناظر به اصلاح مداوم موقعیت، فعال باشد، مشارکت کند و مشارکت بپذیرد. این مشارکت میتواند با نهادهای محلی بهخصوص با مدارس و دانشگاهها و سایر نهادها صورت بگیرد تا در این ارتباط با مشکلات، مسائل و نیازها شناسایی شده و در شبکهای با برنامهریزی به حل مشکلات اقدام کند. همچنین مدرسه از منابع و فرصتهای موجود در جامعه محلی برای رشد و توسعه خود و حل مسائل استفاده خواهد کرد. این فرایند دو سویه منافعی دارد که با همافزایی شکل گرفته در بستری یکپارچه بدون رقابت توزیع میشود. در این نگرش، خانواده، مدرسه و دانشگاه، کانونهای فرهنگی و تربیتی، شوراها و بستر جامعه محلی فضاهای تربیتی مکملی هستند که در کنار یکدیگر برای تربیت دانشآموخته صالح و شکلگیری امت اسلامی تلاش میکنند.
خلاصه ماشینی:
ازآنجاکه مدرسه صالح ـ که در سند تحول آموزش و پرورش به آن اشاره شده ـ مدرسهای برای تحقق حیات طیبه است، پژوهش حاضر سعی دارد با تبیین روابط مدرسه صالح و جامعه محلی، در عملیاتی کردن این مدرسه مفهومی گامی بردارد؛ چرا که اکوسیستم مدرسه صالح در تعامل با محیط ضمن درک نیازها و ارتقای یادگیری، میتواند تحولآفرین شده و پویایی و رشد دوجانبه ایجاد کند.
این پژوهش با رویکرد کیفی و با استفاده از تحلیل مضمون متن مصاحبه صاحبنظران و مطلعین خبره و ادبیات تحقیق در این حوزه به این نتایج دست یافته که مدرسه بهعنوان نهاد فرهنگی ویژه و بخشی از اکوسیستم تربیتی و آموزشی، نیازمند توسعه یادگیری ازطریق شبکهسازی و اشاعه آن به سمت امت اسلامی است.
در این نگرش، خانواده، مدرسه و دانشگاه، کانونهای فرهنگی و تربیتی، شوراها و بستر جامعه محلی فضاهای تربیتی مکملی هستند که در کنار یکدیگر برای تربیت دانشآموخته صالح و شکلگیری امت اسلامی تلاش میکنند.
بنابراین با عنایت به غایت جریان تربیت در دیدگاه اسلامی یعنی آماده شدن متربیان برای تحقق مراتب حیات طیبه در همه ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی و نیز باتوجه به اصل عقلانی تناسب بین وسیله و هدف، لازم است فضاهای تربیتی و بهخصوص، مدرسه و زندگی مدرسهای ـ که درواقع زمینه اجتماعی سامانیافتهای برای تحقق حیات طیبه است ـ از ویژگیهای جمعی حیات طیبه برخوردار باشد تا بهمثابه کانون تجلیبخش حیات طیبه، امکان تجربه این نوع زندگانی را برای همه متربیان فراهم آورد (مبانی نظری تحول بنیادین، 1390، ص 288).