چکیده:
برخی از متفکران همانند جواد طباطبایی و عبدالکریم سروش بر عدم ابتنای سقف سیاست بر ستون عرفان تاکید می کنند. در مقابل، برخی جنبشها و دولتهای اسلامی همچون دولت مرعشیان طبرستان، سربداران، دولت اسماعیلی حسن صباح و دولت صفویه ساختار و ماهیتی کاملا عرفانی دارند. در راستای رابطه ایجابی عرفان و سیاست می توان به جنبش اسلامگرایی ترکیه اشاره کرد که متاثر آرای عرفانی طریقت نقشبندیه و نورسیه است. این جریان سیاسی - اجتماعی با تاکید بر مولفه هایی همچون توجه بر اتحاد جهان اسلام و الگوی تمدنی اسلام، رویکرد مثبت به دستاوردهای تمدن غرب، نقش پر رنگ ابعاد اجتماعی اسلام، توجه به خدمت و رساندن منفعت به مردم، قرائت میانه روانه و متساهلانه از اسلام، تاکید بر اسلام فرهنگی، مبارزه با جهل و تفرقه با تاکید بر آموزش و تساهل نسبت به اقلیتهای مذهبی به شدت متاثر از دیدگاههای عرفانی می باشد. حلقه وصل اندیشه های عرفانی و اسلام اجتماعی ترکیه اندیشه های فتحالله گولن می باشد. در این مقاله با استفاده از روش تاریخی – تحلیلی سعی میگردد تا تأثیر عرفان از طریق اندیشههای گولن بر عملکرد جریان اسلام گرای ترکیه مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
Whether the relationship between mysticism and politics is a negative or positive one has always been among the controversial issues in the history of political thought in the Islamic world. While some thinkers as Seyed Javad Tabatabai and Abdolkarim Soroush strongly propose that the grand roof of politics does not or should not rest on the pillars of mysticism in an Islamic state, there have been such great movements and states as Marashyan of Tabarestan, Sarbedaran , the Isma'ili state of Hassan-e Sabbah, and the powerful Safavid dynasty with basically mystical (sufi) structures and natures. As a present instance of the positive relationship between politics and mysticism, one can take the case of Islamist government in Turkey today that is strongly influenced by the mystical teachings from the doctrines of Naqshbandi and Nursi . In fact, this sociopolitical system emphasizes such parameters as the importance of unity among the Islamic states, and the utility of the model of Islamic civilization; it has a favorable regard for the achievements of the Western civilization; it insists on the heightened role of the social principles of Islam; it cares for the people’s needs and well-being, has a mild and tolerant conception of Islam, believes in the importance of cultural Islam, fights against ignorance and schism, enhances education and literacy, and shows tolerance toward the religious minorities. In all such principles, the Islamist government is under the impacts of mystical teachings. The connection between mysticism and social Islam is the theories of Fethullah Gulen. Holding a realistic and practical approach, and through the application of powers of media software, Gulen tries to come up with a mild and moderate reading of Islam. Using a historical-analytic methodology, the present study attempts at investigating the effects of Sufism and mysticism, presented through Gulen’s teachings, on the workings of the Islamist state of Turkey.
خلاصه ماشینی:
یکی از عوامل گسترش اسلامگرایـی در ترکیـه ، ایجـاد نظــام سیاسـی چنـدحزبی در سـال ١٩٤٦ در راسـتای فراینـد انقــلاب دموکراتیک در قرن بیستم ، بود؛ با ایجاد این نوع نظام سیاسی، حـزب جمهـوریخـواه خلق (به عنوان حزبی که گفتمان کمالیسم را به تصویرمی کشـید)، موقعیـت انحصـاری خود را در قدرت سیاسی از دست داد؛ پس ازاین تاریخ ، احزاب سیاسی مجبور بودند تا برای رسیدن به قدرت سیاسی به رقابت با احزاب دیگر بپردازند و به همین دلیل ، اسلام به عاملی مهم در جذب آراء تبدیل شـد؛ در ایـن راسـتا، حـزب دمـوکرات کـه بـرای ایدئولوژی کمالیسم ، ارزش کمتری قائل بود، توانست بیشترین آراء را بـه دسـت آورد؛ در حقیقت هدف این حزب، مشروعیت بخشیدن دوباره به اسلام و ارزشهای سنتی در قوانین رسمی ترکیه بود (امام جمعه زاده و همکاران، ١٣٩٢: ٥٢)؛ یکی دیگر از عوامـل رشد اسلامگرایی در ترکیه ، تأثیرپذیری از انقلاب اسلامی ایران بوده است .
همچنین به نظرمی رسد عاملی دیگر که بر گسترش اسلامگرایی در ترکیه تأثیرگذار بوده، اصلاحات اقتصادی و سیاسی انجامشده در زمان نخست وزیری تورگـوت اوزال در اواسـط دهـه ١٩٨٠ باشد که بر تقویت گروههای اسلامی در جامعه ترکیه اثرگذار بوده، زیرا حرکـت از اقتصاد دولتی به اقتصاد آزاد و خصوصیسازی به آزادیهای مدنی نیاز داشـت ؛ ایـن آزادیهای مدنی، باعث رشد نسبی احـزاب، جنـبش هـای مـدنی و مطبوعـات شـد و به تدریج زمینه را برای مطرحشدن مباحثی در خصـوص عناصـر اسـلام سیاسـی درون حوزههای عمومی فـراهم آورد (واحـدی، ١٣٨٤: ٢٢٥-٢٣٧)؛ درمجمـوع دولـت هـای ناکارآمد، اقتصاد ناسالم ، مشروعیت پایین ، عدم رعایت حقوق بشر، سرکوب مخالفین و فقر ازجمله عوامل بسترساز داخلی در تقویت جریانهای اسلامگرا نظیر جنبش گـولن محسوب میشوند، عواملی که در دهه ٨٠ میلادی موجب افزایش نارضایتی از اقدامات حکومتی شده بود.