اتاق خاله دوریس ادب و هنر

چند صندلي گهواره‌اي روي ايوان جلويي بود. خانه‌ي چوبي را به بخش عقبي اضافه کرده بودند تا چند اتاق اضافي داشته باشند. گل‌هاي آزاليا به رديف دورتادور خانه قرار داشتند و جلوي چيزهايي را پوشانده بودند که بلوک‌ها و آجرها، که زيرِ بنا قرار داشت و خانه را از سطح زمين بالاتر برده بود، نمي‌توانستند بپوشانند؛ لوله‌، بطري‌، ته سيگار، زرورق کيک، يک مار زنگي تنها و آشغال‌هايي که يا باد آن‌ها را آن زير انداخته بود، يا رهگذري که آن‌قدر تنبل بود که نمي‌توانست آشغالش را تا خانه ببرد و در سطل خودش بيندازد. مجبور شدم از کنار او بگذرم و وارد اتاق غذاخوري‌اي شدم که روي هر ميزش گلداني از گل‌هاي مصنوعي بود. وقتي به اين فکر مي‌کنم که توي 50 سال گذشته هيچي خرج اونجا نکرديم... مرد خانه روي صندلي حياط لم داده بود.