چکیده:
قضاوت و دادرسی همواره از مسألههای مهم جوامع بشری به شمار آمده و باتوجه به نقش پررنگ قاضیان در جامعه، این موضوع در ادبیات فارسی بازتاب گستردهای داشته است. در حالی که آداب قضاوت قاضیان و دادگران در متون تاریخ گمشده است، شاعران و ادیبان بتصریح یا با کنایه، به افشاگری دست زده و این، اهمیت آثار آنان را دوچندان میکند. هدف مقالۀ حاضر بررسی ادب داوری در حکایتهای دوتن از ادیبان برجستۀ ادب فارسی در قرن هفتم است تا از یک سو، طرز تلقّی و نوع واکنش شاعران و ادیبان آن دوره در برابر نابسامانی دستگاه قضا روشن گردد و از سوی دیگر، خصیصههای اخلاقی دادگر عادل با توجه به آن دوران بررسی شود. این تحقیق به روش کتابخانهای انجام شده است و ماحصل، آنکه از ابتدا و بخصوص، از تاریخ فاجعهبار حمله مغول به ایران، انحطاطی در دستگاه قضا ایجاد گردید که شاعران و ادیبان عدالتخواه را وادار کرد تا با سلاح کلام، جهاد کنند و کوس رسوایی قاضیان را در تاریخ بنوازند. همچنین، نتایج نشان داد که ادب داوری از دیدگاه سعدی و مولوی شامل صفات والای اخلاقی و فنّی همچون عدل و انصاف، علم و دانش، زهد و تقوی، فراست و تیزهوشی، رعایت شرع و قانونمداری است؛ با این تفاوت که سعدی بیشتر، به وضع موجود و واقعیت وضعیت قضاوت و احکام صادره پرداخته و در مقابل، مولوی بیشتر، به اخلاق آرمانی و فردی توجه کرده است.
خلاصه ماشینی:
بررسي سيرة دادرسي قاضيان در قرن هفتم (با تکيه بر بوستان و گلستان سعدي و مثنوي مولوي) عبّاس ايزدي سعدي دکتر شهرزاد نيازي ١ دکتر عطامحمّد رادمنش چکيده : قضاوت و دادرسي همواره از مسأله هاي مهم جوامع بشري به شمار آمده و باتوجه به نقش پررنگ قاضيان در جامعه ، اين موضوع در ادبّيات فارسي بازتاب گسترده اي داشته است .
در هيچ يک از آنها جلوه هاي تعليمي و اخلـاقي قاضـيان بـر اسـاس حکايت هـاي موجود در متون ادبي بيان نشده است و تنها مقالۀ «بررسي رابطه اخلـاق و قضـاوت در ادبّيات کلاسيک فارسي» تا حدودي به اين پژوهش نزديک است که آن نيز از نظر محور بررسي و نتايج به دست آمده تفاوت عمده اي با پژوهش حاضر دارد.
با استخراج حکايتهاي مربوط به قاضيان و امر قضاوت از خلال متون مورد بررسي موارد زير تحليل و تبيين مي گردد: ٣- ١- رشوه ستاني و فساد مالي رشوه در لغت بـه معنـي «پـاره » و «آنچـه کـه بـه کسـي دهنـد بـراي کـار نـاروا و غيرمشروع » آمده است (دهخدا، ١٣٦٥: ذيل رشوه ) و در اصـطلاح بـه معنـاي چيـزي و مالي است که براي کار نامشروع و به طمع منصبي از مناصب به کسـي داده مـيشـود و در اصطلاح فقه ، به مالي اطلاق ميشود که قاضي از يکي از اصحاب دعوا بـراي صـدور حکم يا کمک فکري ميگيرد (جوادي آملي،١٣٩٠: ٢٢١).