چکیده:
پست مدرنیسم به عنوان یک جنبش فکری عظیم امروزه هنر، سیاست، اقتصاد، علم، فرهنگ، هویت، درمانگری و.... را تحت تاثیر قرار داده است. مقاله حاضر به کمک روش اسنادی وتحلیلی ضمن بررسی ابعادمعرفت شناختی وجامعه شناختی پست مدرنیسم، اصول بنیادی آن را معرفی مینمایدوبه بررسی تاثیرات گوناگون این اندیشه بر دانش روان شناسی به عنوان یک علم میان رشتهای می پردازد. پست مدرنیسم اساسا منطق نفی است وبا رد هربنیان فکری وهر ارزش جاوید وجهانی، برنسبی گرایی در همه امورتاکید میورزد. دراین راستا هویت به عنوان مهمترین جنبه شخصیت انسانی متاثر ازنسبیت گرایی پست مدرنیسم معنایی دگرگون یافته وسایر حوزه های تفکر واندیشه بشری همچون جایگاه زنان ومردان در اجتماع، هویت شخصی و اجتماعی ورویکرد درمانی و... را دچار تغییراتی نموده است.
خلاصه ماشینی:
باتوجه به بينش مدرن وپست مدرن پرسش اساسي پژوهش حاضر اين است که چرابا وجودآنکه پست مدرن شعار رهايي بشريت از بند سنت ها،بايد هاو اصول را سر مي دهد، در رساندن انسان امروزي به کمال وسعادت ناتوان بوده است ؟ بر اساس فرضيه ي تحليلي اين مقاله ،پست مدرنيسم هرچند به نقد مباني معرفت شناختي مدرن پرداخته است ، اما با دفاع از تکثر هستي شناختي نه تنها نتوانسته بر تعارضات مدرن غلبه کند، بلکه کليت انساني رانيز به گونه اي التيام ناپذير متکثر ساخته است .
به اين ترتيب در يک نگاه کلي پست مدرنيسم ، به مثابه ي يک پيکرهي پيچيده، مبهم ، متنوع و چندچهره و يک جريان پرنفوذ و قدرتمند فرهنگي، سياسي و روشنفکري است ؛ که ويژگي اساسي آن، چالش با علم و عقل مدرنيته و دکترين هاي جهان مدرن و روايت هاي کلان آن و نقد و اعتراض به بسامدها و دستاوردهاي بحران خيز آن است .
روان شناسي پست مدرن معتقد است که بايد رده خود حذف شود، هيچ فرد ديگري نمي تواند تعيين کند چه چيزي براي يک زن يا يک مرد ايمن است (فيدلبوس ٢٠١٠،١٣).
فمينيست هاي پسا مدرن اين انديشه را مورد ترديد قرار مي دهند که يک سوژه ذاتي وجود دارد که بايد کشف شود ونيز با استناد به آن بتوان سياست هويتي راپي گيري کرد (زالوسکي،٢٠٠٠).
در اين بينش زن تنها يک سوژه ي سياسي نيست ، بلکه موجودي با جنبه هاي مختلف اجتماعي، سياسي و شخصيتي است که در کنار طرف ديگر هويت جنسيتي يعني مردانگي قرار دارد.
code,Encyclopedia of feminist Theories,(New York:Rutledge)P:37-38 Fidelibus,J(2010),Postmodernism and you.