چکیده:
یوز یا یوزپلنگ از گونههای جانوری در خطر انقراض ایران است که نه تنها جزئی از تاریخ طبیعی این مرزوبوم به شمار میرود بلکه در تاریخ، فرهنگ و تمدن ما نیز نقش دارد. از همین رو پژوهش حاضر در نظر دارد تا با روشی تحلیلی ـ توصیفی و با استفاده از منابع و مآخذ تاریخی، به جایگاه یوز در تاریخ ایران بپردازد و به این پرسش بنیادی پاسخ دهد که این گونه جانوری چه جایگاه و کارکردهایی در تاریخ ایران داشته است؟ یافتههای پژوهش حکایت از آن دارد که در تاریخ ایران از یوز به عنوان حیوان شکاری در مراسم شکار و بزم و رزم استفاده میشده و در پارهای از موارد به عنوان هدیه و کالایی ذیقیمت به دربار شاهان ارسال میگردیده است. حتی در دورهی مغول یوز را به عنوان مالیات ثابت از ولایاتی که این گونه جانوری در آن میزیست، دریافت میکردند. علاوه بر این ادبیات منثور و منظوم ما از یوز تأثیر پذیرفته و در امثال و اشعار، به یوز اشارات فراوانی شده است.
Cheetahs are of the endangered species of Iran. Not only are they a part of the natural history of this land, but they play a role in our culture and civilization. Therefore, the present study, using historical sources and references, intends to study the position of cheetahs in the history of Iran and to answer the fundamental question of what position and functions this animal has had in Iranian history. The findings of the study suggest that in Iran’s history, the cheetah has been used as a hunting animal and in some cases was sent to the kings as a precious gift. Even during the Mongol era, a fixed tax was obtained from the provinces where cheetahs lived. In addition, our poetry and prose have been influenced by the cheetah so that many references to it can be found in our literature.
خلاصه ماشینی:
جاحظ در کتاب حيوان ميگويد: «الباز و الفهد من جوارح ١٠ الملوک» (جاحظ ،٦/١٤٢٤: ٥٧٥) هرچند مردم عادي نيز جهت امرارمعاش و گاهي براي تفريح به اين کار اقدام نموده و با يوز به شکار ميرفتند: «حديث کرد از براي ما ابوالفضل محمد بن احمد ابن اسماعيل سليطي و گفت از حاکم رازي مصاحب ابي جعفر عتبي شنيدم که گفت ابو جعفر عتبي مرا به عنوان رسالت در نزد ابي منصور بن عبدالرزاق فرستاد و چون روز پنجشنبه بود از او اذن خواستم که بزيارت حضرت رضا (ع ) مشرف شوم گفت استماع کن از من که در امر اين مشهد مقدس حديثي دارم من در ايام جواني بودم و بر اهل اين مشهد اذيت مي رساندم و در راه متعرض زوار اين مشهد شريف مي شدم جامه هاي آنها را مي کندم و نفقات و پوشش آنها را مي گرفتم پس روزي بشکار رفتم و آهوئي را ديدم و يوز شکاري در عقب آن آهو فرستادم پس آن يوز پيوسته آن آهو را تعاقب کرد تا اينکه آن آهو بحياط اين مشهد پناه برد آهو ايستاد و يوز در مقابل او ايستاد و نزديک آن آهو نمي رفت و آنچه اهتمام کرديم که يوز نزديک آهو رود يوز نزديک نرفت و چون آهو از موضع خود حرکت مي کرد يوز آن آهو را تعاقب مي نمود تا اينکه آهو داخل در صحن مشهد مقدس شد يوز در همان موضع بايستاد و پيش نرفت پس آهو داخل در حجره از حجرات صحن مقدس شد و من داخل در درگاه صحن شدم و بابي نصر مقري گفتم که آهوئي که الان داخل صحن شد در کجا است گفت آن را نديدم پس داخل شدم در مکاني که آهو داخل در آن مکان شده بود و پشک و اثر آهو را ديدم وليکن آهو را نديدم نذر کردم که بعد از اين زوار را اذيت نکنم و بغير از خوبي بايشان متعرض ايشان نشوم » (صدوق ، بيتا/ ٢: ٥٣٧ - ٥٣٨).