چکیده:
محیط مداس و برنامههای آموزشی آنها از مهمترین سازوکارهای موجود به منظور افزایش سازگای فرهنگی دانشآموزان مهاجر قلمداد میشود. برای این منظور در مطالعه پیشرو تلاش شده است که سازگاری دانشآموزان مهاجر افغانستانی بررسی و تبیین شود. دادههای تحقیق حاضر از پیمایشی که در شهر شیراز انجام و در آن تعداد 380 نفر از دانشآموزان 13 تا 18 ساله افغانستانی با روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای و پرسشنامۀ ساختیافته پیمایش شدند اقتباس شده است. یافتهها نشان داد که بین متغیر سازگاری و متغیرهای تبعیض، رضایتمندی، احساس تعلق به ایران، پذیرش جامعۀ میزبان، تأکید والدین بر فرهنگ بومی، هویت ملی و محل تولد مادر، رابطۀ معنیداری وجود دارد. نتایج مدل رگرسیونی نیز نشان داد که متغیرهای تأکید والدین بر فرهنگ بومی، هویت ملی، احساس تعلق به ایران، رضایتمندی و محل تولد مادر، تعیینکنندههای اصلی سازگاری هستند. بر اساس یافتههای تحقیق حاضر، میتوان نتیجه گرفت که تلاش در راستای کاهش تبعیض در محیط مدرسه و نیز اجرای برنامههای آموزشی، بهمنظور آشنایی بیشتر با فرهنگ جامعه میزبان و نیز تعامل بیشتر مهاجران با گروههای غیرمهاجر میتواند سازگاری بالاتر مهاجران را بهدنبال داشته باشد.
The schools' environment and educational curriculum are considered to be the most important mechanisms available to increase the cultural adaptation of immigrant students. To this end, an attempt has been made in this study to analyze and clarify the adaptation of Afghan immigrant students. The data of the study was adapted from a survey conducted in Shiraz, in which 380 Afghan students aged 13 to 18 were selected using multi-stage cluster sampling. The findings showed that there was a significant relationship between adaptation and the variables of discrimination, satisfaction, sense of belonging to Iran, acceptance of the host community, parental emphasis on indigenous culture, national identity and mother's birthplace. The results of the regression model also showed that the variables of parental emphasis on indigenous culture, national identity, sense of belonging to Iran, satisfaction and mother's place of birth are the main determinants of adaptation. On the basis of the findings, it can be concluded that in line with efforts to reduce discrimination in the school environment, implementing educational programs to help better understanding of the culture of host community and increasing the interaction of immigrants with non-immigrants can contribute to greater adaptation of immigrants.
خلاصه ماشینی:
يافته ها نشان داد که بين متغير سازگاري و متغيرهاي تبعيض ، رضايت مندي ، احساس تعلق به ايران ، پذيرش جامعۀ ميزبان ، تأکيد والدين بر فرهنگ بومي ، هويت ملي و محل تولد مادر، رابطۀ معني داري وجود دارد.
درحاليکه ، جهت گيري سياست دولت ايران از دهه ١٣٨٠ به بعد، متمرکز بر بازگشت مهاجران افغانستاني بوده است (صادقي، ١٣٨٨)، اما به نظر ميرسد اين مهاجران ، به ويژه نسل هاي دوم و سوم ايشان ، تمايل اندکي به بازگشت به وطن خود داشته اند.
عليرغم بحث ها و تلاش هاي بسيار براي تشريح و توصيف عوامل مؤثر بر سازگاري مهاجران ، فرايند سازگاري در بين دانش آموزان خانواده هاي مهاجر افغانستاني در ايران کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است .
جدول ٢، گويه هاي استفاده شده براي عملياتيکردن متغيرهاي مستقل تحقيق (احساس تعلق به ايران ، رضايتمندي از زندگي در ايران ، احساس تبعيض در مدرسه و جامعه و هويت ملي) که به صورت مقياس بوده اند را نشان ميدهد.
نتايج تحقيق نشان داد که بين متغيرهاي محل تولد مادر، رضايتمندي، احساس تعلق به ايران ، پذيرش جامعه ميزبان ، احساس تبعيض در مدرسه ، تبعيض در محيط و تأکيد والدين بر فرهنگ بومي با سازگاري دانش آموزان افغانستاني رابطۀ معناداري وجود دارد.
Acculturation, discrimination, and adaptation among second generation immigrant youth in Montreal and Paris.