چکیده:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر، طراحی و آزمون الگویی از برخی پیشایندها و پیامدهای سه نوع عشق در کارکنان متأهل دانشگاه شهید چمران بود. روش: جامعهی آماری این پژوهش تمام کارکنان متأهل مشغول به کار سال 1394 دانشگاه شهید چمران اهواز بودند. از همه افراد جامعه، تعداد 485 پرسشنامهی کامل بهدست پژوهشگران رسید. افراد نمونه به نسخههای کوتاه مقیاسهای عشق خیالانگیز (شهوانی)، عشق بر مبنای دوستی، عشق دلسوزانه، پرسشنامهی انتظار از ازدواج، فرم کوتاه سیاههی پنج عاملی نئو، مقیاس تجارب در روابط نزدیک، مقیاس گرایشهای مطلوب اجتماعی، مقیاس سلامت خانواده و پرسشنامهی رضایت زناشویی پاسخ دادند. برای آزمودن الگوی پیشنهادی پژوهش، از روش الگویابی معادلات ساختاری، با تبعیت از رویکرد دومرحلهای اندرسون و گربینگ استفاده شد. همچنین، برای بررسی معناداری اثرات غیرمستقیم موجود در الگوی پژوهش، روش بوتاستراپ بهکار گرفته شد. یافتهها: نتایج تحلیلها نشان داد که شاخصهای برازش برای الگوی پژوهش در دامنهی قابلقبولی قرار دارند؛ با این حال، با انجام برخی اصلاحات، الگو به برازش مطلوبتری دست یافت. همچنین، این نتایج نشان داد که متغیرهای پیشایند، ضرایب مسیر معناداری بر انواع عشق دارند و عشق مصاحبتی و دلسوزانه بر متغیرهای پیامد الگو، اثرات معناداری دارند. نتیجهگیری: بهطور کلی، یافتههای پژوهش حاضر نحوهی شکلگیری انواع عشق و نقش محوری آنها در تعیین کیفیت رابطه و رضایت زناشویی را در بافت یک نمونهی ایرانی نشان میدهد. این نتایج در بافت نظری و تجربی تبیین شد و تلویحات نظری و کاربردی آن ارائه شد.
Introduction: The purpose of this study was designing and testing a model of some antecedents and outcomes of three types of love in married employees of Shahid Chamran University of Ahwaz.Method: The statistical population of present study was all married employees Chahid Chamran University were working in 2016. Researchers obtained 485 completed scales. They completed short forms of romantic, compassionate and friendship-based love scales, marriage expectation scale, NEO-FFI, experiences in close relationship scale, prosocial tendency measure, family health scale and marital satisfaction questionnaire. Before this research, in the pilot studies were prepared, short form of these scales by using confirmatory factor analysis.To test the proposed model, the structural modeling analysis, with application of Anderson & Gerbings two-step approach was used. Also, to evaluate indirect effects in the model was used bootstrapping method. Results: Results showed that the fit indices for proposed model are in the acceptable range; however, by imposing some modifications, the model fitness to the data improved. Also, the results showed that antecedent variables had significant path coefficients on the tree types of love and companionate and compassionate love had significant effects on the outcome variables. Conclusion: Generally, the findings of present study shows the formation of love types and their essential role in determining the quality of relationship and marital satisfaction in the context of an Iranian sample. These results were explained in the theoretical and experimental context of theoretical and theoretical and practical implications were presented.
خلاصه ماشینی:
همچنين ، رضايت از رابطه ي رمانتيک به انتظارات فرد از شـريک عـشقي بـستگي دارد؛ نظام انتظارات فرد از شريک عشقي ، از محيط خـانواده ي اصـلي ، سـبک دلبـستگي و سـلامت روان نشأت مي گيرد؛ پس از آن فرد در هر رابطه ي جديدي که وارد مي شود، انتظارات اوليـه ي خـود را دارد و اگر شريک عشقي بتواند انتظارات فرد را برطرف سازد، هيجانات اوج و عشق خيـال انگيـز شدت مي گيرد؛ درمقابل هر چه رفتارهاي شريک عـشقي از انتظـارات فـرد فاصـله داشـته باشـد يـا 1 Sabey , Rauer& Jensen 2 Lee 3 Sternberg 4 Hendrick&Hendrick 5 Berscheid 6 Romantic love 7 Companionate love 8 Compassionate love 9 Regan 10 Grote & Frieze 11 Clark & Mills 12 Kanemasa, Taniguchi, Daibo&Ishimori 13 Hatfield &Rapson 14 Honari&Saremi انتظارات فرد در مورد شريک عشقي ايده آل گرايانه باشد، دچار نارضايتي مي شود و عشق خيال انگيز کاهش مي يابد (برشايد، ٢٠١٠).
با اين حال ، نتايج برخي از پژوهش هـا 1 Chopik, Edelstein, van Anders, Wardecker, Shipman & Samples-Steele 2 Neto 3 Orbuch, Veroff& Holmberg 4 Maslow 5 belonging 6 Bowlby 7 Reis, Clark& Holmes 8 Underwood 9 Sprecher& Fehr 10 Gillath, Mikulincer, Birnbaum & Shaver (براي مثال ، ايمپت و گوردن ١، ٢٠٠٨؛ بن زيئف ٢، ٢٠١٥) نشان داده اند کـه اگرچـه عـشق دلـسوزانه براي رسيدن به رضايت زناشويي ضـروري اسـت ، امـا اگـر ايـن عـشق در يکـي از طـرفين وجـود نداشته باشد يا در يکي از طرفين بيمارگون و افراطي باشد، باعث کاهش رضايت زناشويي خواهد شد.