چکیده:
اعتقاد به شخصیبودنِ حقوق وابسته به شخصیت، حق تمتع را خاص خود شخص و انتقال این حق را ناممکن میداند. این در حالی است که اهمیت پاسداشت حرمت میّت در دانش فقه چنان است که در بسیاری از این حقوق مانند حق مقذوف، چه در حال حیات انسان و چه پس از مرگ، این حقّ معنوی با توجه به رابطه آن با شخصیت آدمی، قابلیت انتقال را داراست و به ارث میرسد. این تحقیق به تبیین و بررسی حقوق معنوی انسان پس از فوت با تأکید بر حقّ قذف میّت میپردازد. حکم مجازات قذف میّت مسلمان از ادلّه اربعه و نیز از طریق عموم ادلّه لزوم پاسداشت حرمت انسان، قابلاثبات است و در صورت تحقّق شرایط، حدّ آن یعنی هشتاد تازیانه اجرا میشود. براساس منابع فقه امامیه نهتنها مرگ، سبب زوال حقوق معنوی انسان نیست بلکه در مواردی همانند انسان زنده و گاهی شدیدتر است. همچنین دیدگاه فقهایی که معتقدند اهلیت انسان با مرگ بهطورکامل از بین نمیرود و مرده میتواند طرف برخی از حقوق قرار گیرد نیز ثابت میشود.
The human being has a living attribute in life, and by death, the dead attribute is to replace it personally. However, the human description of a person is beginning with his birth and is permanent forever, and is not specific to life or life, and according to this unfathomable human description for man, jurisprudential sources are known to have a dignity and legal status. Therefore, in the Holy Qur'an, by saying "Totofiyum al-Mlaya", the death of man is referred to as death instead of death, since death means loss, but the death from death is meant to be taken and fully delivered. And from the themes of some traditions, it is necessary to respect the death of the dead person alive, as well as the punishment for the burglary of the dead as a burglar from the living. Also, other narratives that commit crimes and declare their use as a debt for deceased and good. Shiite jurisprudents also have jurisprudential jurisprudence, such as: the laws of mith, dyyah, will to worship, the reverence of the grave, the unbelief of Qazf, the limit of adultery with the Mith, clearly emphasized the respect for human dignity and the need to preserve his rights.
خلاصه ماشینی:
این در حالی است که اهمیت پاسداشت حرمت میّت در دانش فقه چنان است که در بسیاری از این حقوق مانند حق مقذوف، چه در حال حیات انسان و چه پس از مرگ، این حقّ معنوی با توجه به رابطه آن با شخصیت آدمی، قابلیت انتقال را داراست و به ارث میرسد.
حکم مجازات قذف میّت مسلمان از ادلّه اربعه و نیز از طریق عموم ادلّه لزوم پاسداشت حرمت انسان، قابلاثبات است و در صورت تحقّق شرایط، حدّ آن یعنی هشتاد تازیانه اجرا میشود.
بنابراین پرسش اصلی این است که در فقه اسلام، وضعیت زوال حقوق معنوی میت ازجمله حق مجازات قاذفِ میت چگونه است؟ نظام حقوقی اسلام، کرامت و حرمت انسان را فارغ از زنده یا میّتبودن برای او درنظر گرفته است.
البته در این میان، باید از مقاله «جرایم علیه میت و مجازات آنها در حقوق کیفری ایران» نوشته حسن حاجیتبار فیروزجائی، و سلاله کلانتری، (1397) یاد کرد که در نشریه مطالعات حقوقی شماره 21، چاپ شده و متناسب با عنوان مقاله ـکه حقوق کیفری استـ با رویکردی کاملاً حقوقی ضمن تبیین حقوق معنوی میت، به توضیح مواد موضوع بحث در قانون مجازات اسلامی 1392 پرداخته است.
لذا ملازمهای بین ثبوت حقّ با قدرت بر استیفای آن نیست و در این فرض نیز مقتضی یعنی هتک حرمت میت، موجود و مانع (مسقطات حد) مفقود است و وجود ورثه نسبی، شرط برای اجرای حدّ محسوب نمیشود.