چکیده:
بنا بر نظریه هنجارمندیِ باور در معرفتشناسی، رابطهای هنجارین میان باور و محتوای آن باور وجود دارد. بر اساس یک صورتبندی مشهور از این رابطه، که آن را «هنجار دامنه کوتاه صدق» مینامیم: «شخص باید (به p باور داشته باشد) اگر و فقط اگر p صادق باشد». تمرکز ما در این مقاله، ناظر به نقش تبیینکنندگیِ این هنجار در رابطه با هنجارِ شاهد است؛ یعنی اینکه «شخص باید (به p باور داشته باشد) اگر و فقط اگر شواهد برای صدق آن باور در دست داشته باشد»؛ هنجار اخیر را «هنجار دامنه کوتاه شاهد» مینامیم. بر اساس این نظر، شواهد بهطور مستقل ارزشمند نیستند، بلکه هنجارمند بودنِ آنها برای تولید باور ریشه در هنجار صدقی که در بالا ذکر شد دارد. به بیان دیگر، از آنجا که شواهد نوعاً دالِ بر صدق هستند و همچنین اینکه بر اساسِ هنجار صدق، باور بهصورت هنجارین توسط صدق مقید میگردد، لذا باور به صورت هنجارین توسط شواهد هم مقید میگردد. پس از تشریح این نظریه، ابتدا صورتبندی دیگری از هنجار صدق، یعنی «هنجار دامنه بلند صدق»، را به بحث خواهیم گذاشت که بر اساس آن «شخص باید (به p باور داشته باشد اگر و فقط اگر p صادق باشد)». ادعای اصلی ما که آن را بر اساس استدلالات فلسفی و سپس منطق تکلیف مستدل خواهیم کرد، آن است که هنجار دامنه بلندِ صدق نسبت به هنجار دامنه کوتاهِ صدق از توان تبیینی بهتری در رابطه با اتخاذ باور بر اساس شواهد (که آن را «هنجار دامنه بلندِ شاهد» خواهیم نامید) برخوردار است.
خلاصه ماشینی:
اگر محتواي بـاور من ؛ يعني اين گزاره کـه «ســـپـاهـان بهترين تيم فوتبـال ايران اسـت »، کاذب باشـد بنابر TN اين نتيجه حاصـل مي شـود که من نبايد به گزارة مذکور باور داشته باشم و لذا لازم است تا باور خود را مورد تجديد نظر قرار دهم .
بر اساس اين استدلال اگر هنجار صدق تبيين کنندة هنجار شاهد باشد، پس چگونه است که در موارد «باورهاي صـادق ناموجه » و «باورهاي کاذب موجه » هنجارهاي مذکور منجر به احکـام متعـارض مي گردـند؟ ـبه عنوان مثـال انســـان هـاي قبـل از زمـان کوپرنيـک را در نظر بگيريد که بر اســاس علوم زمانه خويش شــواهد کافي در اختيار داشــتند که زمين مرکز منظومه شـمسـي اسـت .
به بيان ديگر از آنجا که «بايد» در هنجار TNW واجد دامنه بلند است ، نمي توان از آن نتيجه گرفت که شخص بايد به p باور بياورد حتي اگر p صادق باشد.
به عنوان مثال ، در سناريوي فوق و بر اساس نظر مدافعين هنجار با دامنه کوتاه ، ايراد هنجار TNW اين خواهد بود که به شخص نميگويد پس از آنکه که حکم کرده ايد «اکيدنه پستاندار نيست » صادق است (چراکه شواهد در سناريوي بالا به نفع آن وجود دارد) چه عملي بايد انجام دهيد (يعني باور مربوطه را اتخاذ نماييد).
اگر هنجار TNN هنجاري مي بود که ما در فعاليت هاي معرفت شناختي خود جهت اتخاذ باور به دنبال تبعيت از آن بوديم ، آنگاه انتظار مي داشتيم که پس از آنکه بر اساس وجود شواهد حکم به صدق «اکيدنه پستاندار نيست » کرده بوديم وظيفۀ معرفت شناختي ما به طور «يکتا و مطلق » مشخص شده باشد (يعني فقط و فقط اين که بايد به گزارة مذکور باور داشته باشيم ).