چکیده:
انقلاب اسلامی ایران به عنوان نقطه عطفی در تاریخ اسلامگرایی سیاسی تاثیر
بسیاری بر جریانهای اسلامگرایی سیاسی در سطح منطقه ای و بی ن المللی پس از
خود بر جای گذاشته است . در این مقاله به بررسی رابطه بین صدور انقلاب
اسلامی ایران و جنبشهای جدید بیداری اسلامی یا موج جدید بیداری اسلامی در
خاورمیانه(بویژه تونس، مصر و لیبی ) پرداخته می شود. نویسنده معتقد است که
صدور انقلاب اسلامی ایران از طریق حمایت از جنبشهای آزادیبخش اسلامی در
سطح جهانی، الگوسازی موفق در زمینه ایجاد نظام سیاسی اسلامی و تبلیغ
ارزشهای سیاسی اسلامی به طور غیر مستقیم بر موج جدید بیداری اسلامی (بهار
اسلامی) تاثیر گذارده است . این تاثیر از طریق شناسایی مشابهت های انقلاب
اسلامی ایران با انقلابهای اخیر در خاورمیانه ادراک می شود . در ضمن تاکید و
تمرکز این مقاله بر انقلابهای تونس، مصر و لیبی میباشد.
خلاصه ماشینی:
سـوال اصـلي نويـسندگان ايـن است که بين صدور انقلاب اسلامي ايـران و مـوج جديـد بيـداري اسـلامي کـه در منطقـه خاورميانه بويژه در تونس ، مصر و ليبي در جريان است چه ارتباطي وجود دارد؟ برخي از نويسندگان (عمدتا غربي ) بر اين اعتقاد هستند که هيچ ارتباطي بـين ايـن دو پديـده وجـود ندارد و انقلابهاي اخير در کشورهاي مذکور بيشتر در قالب موج دمکراسـي خـواهي قـرار دارد و به معناي پيروزي انديشه هاي ليبرال بر انديشه هاي اقتدارگرايانه است .
البته ناگفته نماند که تحقق وحدت ميان اقشار مختلف و ملل مـسلمان بـه معنـاي ايـن نيست که با لشگرکشي و تحميل حاکميت ملتهايي را تحت نظام خاصي از جمله حکومـت اسلامي درآورد، بلکه هدف اين است که نوعي وحدت فکري و روحيه اخـوت و بـرادري ميان همه مسلمانان جهان ايجاد نمود، آنگاه اين ملتهاي مسلمان هستند که بايد خود راسا و با آگاهي لازم بر عليه حکومتهاي ظلم و جور قيام نموده و زمينه تشکيل حکومت اسلامي را فراهم نمايند(محمدي ، ١٣٧٧: ٣٣).
پيگيري صدور انقلاب به عنوان يکي از اهداف کـلان جمهـوري اسـلامي در دولتهـاي مختلف به اشکال مختلف صورت گرفته است ؛ در هر دوره اي دولتهاي جمهوري اسلامي از طريق ايفاي نقش ها و ارائه الگوهاي خاصي اين سياست را مورد توجه قرار مي دادند؛ نقش ملي در سياست خارجي دولتهاي بازرگان ، رجايي ، موسوي ، هاشـمي ، خـاتمي و احمـدي نژاد به ترتيب عبارت بود از: «دولت غير متعهد»، «استکبارستيز»، «استکبار ستيز»، «دولت توسعه يافته اقتصادي »، «دولت توسعه يافته سياسـي » و «دولـت عـدالتخواه » بـوده اسـت (دهقاني فيروزآبادي ، ١٣٩١: ٢١).