چکیده:
مساله ولایت فقیه از دیرباز در میان مباحث فقها شیعه غیرقابل انکار بوده، و در
هر دوره بنا به اقتضائات زمانه صراحتا یا در لفافه از آن در ذیل مباح ث مختلفی
چون حاکم ، حکومت، سلطان عادل و غیره یاد شده است . این مقاله نیز با در نظر
داشتن این اصل سعی بر آن دارد تا جایگاه تئوری ولایت فقیه را در ادوار مختلف
در نظام سیاسی اسلام مورد کنکاش و تحقیق قرار دهد. از این رو ما این تئوری را
در پنج مرحله توضیح داده و سپس به محورهای اصلی نظام سیاسی مبتنی بر
ولایت فقیه البته با تاکید و ت مرکز بیشتر بر مرحله عینیت یافتن این تئوری
پرداخته ایم.
خلاصه ماشینی:
قبل از وارد شدن به بحث اصلي بايد به اين نکته اشاره کرد که در ايـن مقالـه نـاگزير بيش از آنکه بحث از نظام سياسي و اشخاص حقوقي باشد بحث از اشخاص حقيقي چون فقيه و حاکم شده است ، في الواقع دليل اين هم ناشي از ساخت ايدئولوژيک نظام سياسـي در اسلام مي باشد که در آن ارتباط نزديکي ميان شخصيت حقوقي و شخصيت حقيقـي بـر قرار مي شود.
اما توانايي فقهي که در حقيقـت نوع خاصي از ولايت را مد نظر دارد مويد اين مي باشد که کسي که درجامعـه اسـلامي در جايگاه حاکم واقع شده است بايد از ديدگاهاي اسلام در ابعاد مختلف سياستگذاري بـاخبر باشد، زيرا بر جامعه اي حکومت مي کند که قـوانين اسـلام بـر آن حـاکم اسـت .
هرچند بحث ولايت فقيه همانطور که در بالا آمده است بحث جديدي نيـست کـه توسـط امام خميني بيان شده باشد، اما به واسطه شرايط و مقتـضيات سياسـي موجـود و توانـايي خاص و مشخص امام در آرايش نيروهاي سياسي و اجتماعي مخالف رژيم سلطنت و نيـز بديع بودن جوانبي از بحث ، بخصوص به عنوان امـري کـه نـه در تکميـل و اصـلاح نظـام سلطنتي بلکه در مقـام مـدعي جانـشين آن ارائـه مـي گرديـد،اهميت ويـژه و خاصـي بـه انديشه هاي ايشان بخشيده است ، که اين امر موجب مي شود سـاختار حکومـت مبتنـي بـر ولايت فقيه با سرعتي اعجاب آور عرصه انديشه بسياري از نخبگان را تـسخير کنـد و بـا اقبال گسترده توده ها روبرو شود و همچنين به عنوان محور و رکن اصـلي نظـام جديـد در قانون اساسي انقلاب و نظام جمهوري اسلامي وارد شود.