چکیده:
اهل معرفت افزون بر اهمیت فراوانی که برای رؤیا قائلاند، توجه ویژهای به حدیث مشهور «من رآنی فی المنام ...» نشان دادهاند، تا آنجا که مشاهده پیامبر اکرم] در رؤیا و دریافت مطلبی از ایشان را همسنگ و بلکه بعضاً موثقتر از احادیث مصطلح سلسله سندی دانستهاند. در آثار عارفان و نیز پژوهشهای عرفانی به ابعاد و لوازم فراوان پذیرش این حدیث توجه چندانی نشده و ابهامات فراوانی در این زمینه وجود دارد. در این نوشتار، پس از تبیین جایگاه این حدیث در نگره عارفان و توجه به لوازم آن کوشیدهایم به چرایی ناممکنبودن تصرف شیطان در چنین رؤیاهایی پاسخ دهیم. همچنین، میان اینگونه دریافت از معصوم با سایر گونهها مقایسهای صورت گرفته و در نهایت، ضمن اشاره به آسیبها و نگرانیهای اعتماد به چنین رؤیاهایی، طرح بحث و ورودی اجمالی به مباحثی شده است که میتواند زمینهساز تحقیقی تفصیلی برای کاستن از آسیبها، به جای نادیدهانگاشتن حدیث شود.
Learned people, in addition to placing extreme importance on dream, show especial consideration for the famous Hadith of “one who saw me in dream….” to the extent that paying visit to the prophet in dream and receiving a content from him is as valid as (and even more valid than) common hadith with authentic proofs. The dimensions and necessities for accepting this Hadith is neglected in the works of Mystics .This has generated heavy ambiguities in this regard. Thus, in the current research, after explaining the position of this Hadith in the views of Mystics and underlining its necessities, it is answered why Satan is not permitted to enter into this kind of dream. Also, such an in-dream perception from the immaculate is compared with other kinds of dreams. Finally, worries and damages associated with trusting these dreams is briefly discussed which can lay the groundworks for conducting an in-detailed research aimed at reducing harms rather than denying the Hadith.
خلاصه ماشینی:
در آثار عارفان ، نمونه هاي پرشماري يافت مي شود که از ديدن پيامبر اکرم ص يا يکي از انبيا يا اولياي الاهي در عالم رؤيا سخن گفته و به دليل قداست شخصي که در رؤيا ديده شده است ، مضمون رؤيا را کاملا جدي گرفته و بدان عمل کرده اند و در مقام بيان دليل استناد خويش ، به رواياتي با اين مضمون مشترک استناد کرده اند که : «من رآني في المنام فقد رآني ؛ فان الشيطان لا يتمثل بصورتي » (ابن بابويه ، ١٤١٣، ج ٢: ٥٨٤-٥٨٥؛ النيشابوري ، بي تا، ج ٧: ٥٤)؛ مطابق اين حديث ، اگر کسي پيامبر اکرم ص را در رؤياي خويش ببيند و از او سخني بشنود يا دريافتي داشته باشد، چنين رؤيايي صادقه است .
صاحب رؤيا بايد صورت آن حضرت را در همان شمايلي که در آثار توصيف شده است ، رؤيت کند و اگر جز اين باشد، امکان تصرف شيطان در آن چهره وجود دارد و طبيعتا چنين رؤيايي در خور اعتماد نيست ؛ چنان که از برخي گفته هاي ابن عربي تمايل به اين نظر برمي آيد (ابن عربي ، ١٩٤٦، ج ١: ٨٧).
اما در مقام مقايسه اين احاديث با احاديثي که از طريق سلسله سند به ما رسيده است ، نمي توان به حکمي کلي دست يافت و بايد با توجه به سند و دلالت احاديث از يک سو، و محتوا و شر يط رائي و متن رؤيا از سوي ديگر و از سوم سوي ، مطابقت و هماهنگي محتواي هر يک با ادله عقلي و نقلي ، ميان گونه هاي حديث داوري کرد، هرچند نتوان به جمع بندي مطلوب و حکمي کلي در ين زمينه دست يافت ؛ به ويژه ينکه اهل معرفت نيز وارد چنين ميداني نشده اند و آنچه از منابع عرفاني به دست مي آيد جز چند عبارت موجز و برخي کلمات مبهم نيست .