چکیده:
از نظر علم روانشناسی آرزوهای واپسزدهی نویسنده ورویاهای نافرجام روزانه، میتوانند در آثار هنریِ نویسنده تحقّق بیابند؛ اینگونه آثار سمبلیک و نمادین سخن میگویند و از اُسطورهها بهره می برند. اُسطورهها هنگام بازسازی، به اقتضای زمانه، معانی جدیدی مییابند و تعبیر مضامین مختلف زندگی را عهدهدار میشوند و به طور کلّی رنگ عواطف و آرزوهای حاکم بر محیط روشنفکری را میگیرند. هر نسل، اُسطورهها را بنا به نیازها، باورها و انگیزشهای ایدئولوژیک خود دریافت و تأویل میکند؛ پرداختن نویسندگان پس از کودتای 28 مرداد نیز به عوامل محدود کنندهای چون جنگ، رنج، گناه و مرگ حاکی از آن است که فرد یا اجتماع، یک بحران وجودی بنیادین را تجربه میکند.
در داستانهای اُسطورهای همچون "ملکوت" و "یَکُلیا و تنهایی او" یادآوری فکر مرگ که در هرلحظه از زندگی، حضور دارد سعادت و شادی زندگی اشخاص را نابود می کند. بهرام صادقی و تقی مدرسی به شیوهی سورئالیستها در زندگی روزمره و درهرجریان عادی، عامل خرق عادت را جستجو میکنند و اُمور غریب و مافوق طبیعی را آشنا و در دسترس بشرمیگذارند. در دنیای وهم آمیز ایشان، عجیبترین حوادث، عادی و طبیعی مینماید.
اختناق حاکم برجامعه و فردگرایی، نویسندگانِ روشنفکرِ این دو رُمان را به بیمسئولیّتی و لذّتجویی فرا میخواند و با دادن جنبهای اُسطورهای به دردهایی که نتیجهی وضعیت اجتماعی- تاریخی خاصی است به آنها کلّیت میبخشند، آنها را در جامهی اُسطوره میپیچند و دردهای ازلی و ابدی بشر میپندارند. یکی از زمینههای متنوع نقد اُسطورهای، بر اساس کاربرد آن، نقد کهن الگویی است؛ در این نوع نقد، اثر ادبی به پیش نمونه یا ژرف ساخت کهن الگویی تأویل میشود. در این مقاله دو رُمان مذکور، با رویکرد نقد کهن الگویی بررسی میگردند.
Psychology as a science indicates that the suppressed wishes of a writer and his daily unfulfilled dreams could be realized in his works, but these works are narrated through symbols and motifs as well as myths. The restructured myths, however, find new meanings due to the time they are used, and so reflect different themes and interpretation of life. In this way they bear an intellectual aura. Each generation receives and interprets the myths in accordance with his needs, motivations and ideological beliefs. The post-coup (August, 19th, 1953) generation of writers deal mostly with themes of war, suffering, sin and death, indicating that the individuals or the society experiences a significant crisis of being. In stories of Heavenly Kingdom and Yakolya and Her Loneliness the recurring theme of death wipes out the pleasant and delightful living of characters. Bahram Sadeqi and Taqi Modarressi substitute, in a surrealistic style, the usual with the unusual, and make the strange and supernatural consequences familiar. Weir and bizarre events appear quite conventional and customary in their illusory world. Believing in individualism and the then social suppression drives the intellectual writers of these two stories refer to the burden of a difficult life derived from specific socio-historical conditions as mythical pains of human beings. Archetypal approach on the background of mythological criticism has a literary work interpreted as a prototype or archetype, and this research studies the above-mentioned stories via an archetypal approach.
خلاصه ماشینی:
در داستان هاي "ملکوت " و يکليا و تنهايــي او" نيز آرکي تايپ هايي از اين دســت به چشــم مي خورند، به عنوان مثال : دغدغه ي هميشــگي بشــر؛ مرگ در مقابل جاودانگي (زندگي )، شيطان در مقابل خدا (يهوه ) و غيره اســت ؛ که در بحث پيش رو به آنها بيشــتر خواهيــم پرداخت ؛ در نقد اســطوره اي نويسنده و شــاعر، همچون «پيامبراني هستند که مي توانند درون و ماوراي دنيايــي واقعي را ببينند و بايد با نمادهايي کــه به کار مي برند آن دنياي ماورايي ، يعني واقعيت بزرگ تر و جاودانه تر را نشان بدهند» (ميرصادقي ، جمال و ميمنت ،١٣٧٧: ٤٠٠).
بنابراين منشــي نيز از مسيري ديگر به فنا و نابودي مرد چاق مي رســد يعني بر خلاف مرد چاق ، غرق در لذت ها نمي شــود اما باز هم درگير همان بحث هميشــگي بشــر يعني جاودانگي مي گردد، وقتي منشــي متوجه مي شود دکتر حاتم آمپولي دارد که يا انسان ها را جاودانه مي کند يا ميل جنسي را افزايش مي دهد و با علم به اينکه همسرش در گذشته يکي از آنها را به خود تزريق کرده اســت مي گويد: «پس به من هم خواهيد زد؟» و در جواب مي شــنود: «اگر مايل باشيد.