چکیده:
روی کار آمدن اولین حکومت ترک نژاد در ایران به دست محمود غزنوی تحقق یافت و مقدمه ظهور سایر حکومتهای ترک در ایران گردید. محمود غزنوی در ادامه اهداف توسعه طلبانه اش ،تعدادی از خاندانهای محلی ایران را از جغرافیای تاریخی سیاسی ایران محو کرد؛ از جمله امارتهایی چون صفاریان ، شاران غرجستان، فریغونیان و خوارزمشاهیان که براندازی آنان در جهت اهداف توسعه طلبانه سلطان غزنوی صورت گرفت. سوال اساسی در اینجا این است که آیا می توان با تقابل دیدگاه شاعران و مورخان عهد غزنوی به گزارش متقنی در این باره دست یافت؟ در این پژوهش که به شیوه توصیفی وتحلیلی و در راستای مطالعات تاریخ محلی ایران، انجام شده است، تلاش گردیده تا این رخدادها به مدد اشعار شاعران، واکاوی شده و پس از تطبیق با دیدگاه مورخان،به مقایسه بازتاب این وقایع نزد دو گروه بپردازیم.
The emergence of Iran's first Turk establishment was realized by Mahmud of Ghazni and it set the stage for formation of other Turk establishments in Iran. Following his expansionist objectives, Mahmud of Ghazni wiped off a number of Iran's local clans from historical and political geography of Iran. Emirates like the Saffarids, Sharan Gharjistan, Al-e Farigun and the Khwarazmians were among the clans whose overthrow was aimed at fulfilling the expansionist ends of the Ghaznavid king. This is the basic question that lies here: Is it possible to reach an authentic report about this case through contrast and comparison of the works of the Ghaznavid’s poets and historicans? In this research, which has been done by an expository-analytical method in line with Iran’s local historical studies, the authors have tried to exactly analyze these events with the help of the poets’ poetry and after corresponding them with the viewpoints of historians, compare their reflections through the eyes of the two groups
خلاصه ماشینی:
سرزمين هايي که به گفته فرخي : همه به تيغ گرفته است و از شهان ستده است شهان با دل جنگ آور و بهوش و بهنگ (ديوان ،٢٦) از جملــه اين شــاهان مي توان بــه صفاريان سيســتان ، خوارزمشــاهيان خوارزم ، فريغونيان گوزگان و شــاران غرجستان اشــاره کرد که تصرف ممالک آنان در راستاي اهداف توسعه طلبانه محمود غزنوي انجام شده است .
محمود سيستان را به مدد فيل هاي هندوستاني خود گشود، فرخي در اين باره مي گويد: خــداوند ما شاه کشـــور سـتان کــه نامــي بدو گشــت زاولسـتان 49 جهان را به شــمشير هــندي گرفت به شمــشير بايــد گرفــتن جـــهان شـــهان دگــــر باز مانــــده بــدو بدادنــد چون ســگزيان سيــــستان (ديوان ،٢٤٨) شــهرت اين موضوع در حدي است که خاقاني نيز در قرن ششم در ستايش قزل ارسلان بن ايلدگز به آن اشاره مي کند: محـــمود کفــي کـــه ســـيستـانت محـکـوم چــو سيــــسجان ببيـــنم چتـــر ســيـه و سپيــــد پيــلـــت مــــالـش ده ســـيـستــان بـبينــــم (ديوان ،١٦٤) عنصري ملک الشعراي در بار محمود در قصيده ٣٤ صفحه ١٢٥ ديوانش در واقعه تصرف سيســتان توســط محمود به واقعه خلف و امير رضي نوح بن منصور ساماني اشــاره مي کند که با وجود لشگرهاي بسياري که از خراسان و ماوراءالنهر براي مقابله با خلف فرستاد، هيچ توفيقي در جنگ با او به دست نياورد: چه مايه ميــر رضي رنج بـرد و لشگر داد که شد ز حد خراسان بدان زمين لشگر نه زان سپاه کسي چيرگي گرفت به جنگ نه زان بزرگان کس بر خلف بيافت ظفر عنصري ســپس ميافزايد که از عهد ســام نريمان و رســتم دســتان هيچ کس بر سيستان غلبه نيافته است و به همين خاطر سيستان را مدينه العذرا مي ناميدند.