چکیده:
عشق برجستهترین و نامکررترین مفهومی است که در هنر و ادبیّات بازتاب گسترده داشته است. عشق به مرد، زن، پدر، مادر، فرزند، طبیعت، دین و اندیشه، وطن، آزادی و... در جای جای ادبیّات فارسی قابل لمس است. آن چه همۀ عشقها را در سایۀ خود میگیرد، عشق به خدای یکتاست که موجب تکامل و خویشتن شناسی انسان میشود. سراسر ادبیّات عرفانی، بیان عشق به خالق یکتاست. ادبیّات غنایی نیز یکی از عرصههایی است که عشق ورزیدن به انسانی دیگر، میتواند راهی برای رسیدن به رشد و کمال و شناخت خود باشد. هفت پیکر نظامی گنجوی، یکی از آثار غنایی است که در ظاهر، داستان عشق زمینی و دون است اما با تامل در این داستانها و با تحلیل کهن الگویی و روانشناسی، مشاهده میشود معشوق زمینی میتواند قهرمان داستان را به کمال و تعالی برساند. در این جستار با معرفی اجمالی هفت پیکر و موضوع آن، داستان گنبد سبز با تاکید بر معشوق تعالی بخش، مورد بررسی قرار میگیرد.
Love is the most distinguished and the most infrequent concept with a huge reflection in art and literature. Love toward man, woman, mother, child, nature, religion and thoughts, motherland, liberty and … is tangible in each part of Persian literature. The love which embraces all is the love to the only God. It gives human the power to know himself and it helps him evolve as much as possible. Mystical literature is about the love to the only God. Emotional literature is one of the areas in which adoring another person can be a way to evolve and achieve integrity. Haft peykar by Nezami Ganjavi is one of the pieces of emotional art which is a story of an earthly love at the surface but upon a deeper consideration of such stories in ancient analysis of the model and psychology, one can find out that the earthly love can get the hero of the story to the point of excellence and perfection. In this research, the story of the Green dome was studied with an emphasis on the exalted beloved and an introduction of Haft peykar and its theme.
خلاصه ماشینی:
هفت پیکر نظامی گنجوی، یکی از آثار غنایی است که در ظاهر، داستان عشق زمینی و دون است اما با تأمل در این داستانها و با تحلیل کهن الگویی و روانشناسی، مشاهده میشود معشوق زمینی میتواند قهرمان داستان را به کمال و تعالی برساند.
عشق به معشوق زمینی یکی از آزمونهایی است که انسان در صورت پیروزی در آن به مرحلۀ خودشناسی و رشد اخلاقی و شخصیتی میرسد و چنین موضوعی در داستانهای عاشقانۀ سرزمین ایران به وفور یافت میشود و توجه به ژرفنای این داستانها برای آشکار شدن غنای فرهنگی و ادبی و توجه به کمال انسانی ضروری به نظر میرسد.
یکی از داستانهایی که میتوان سیر کمال انسان را در آن دنبال کرد، داستان بشر پرهیزکار است که در گنبد سبزرنگ برای بهرام گور روایت میشود.
این چنین است که بشر حافی نیز حجاب زن را سیاه میبیند: پــــیکری دید در لفافه خام; چون در ابر سیاه مـاه تمــام فارغ از بشر میگذشت به راه; باد ناگه ربود بـــرقــع مـاه فتنه را بـــاد رهنـــمون آمد; مـــاه از ابــر سیه برون آمد (نظامی گنجوی،1315: 198) چنین زنی است که موجب سفر روحانی بشر میشود و بشر را به خود شناسی و وصال به معشوق تعالی بخش یا همان آنیمای مثبت میرساند.
4. بشر حافی در طول سفر و برای تکمیل رشد معنوی و نزدیکی به خویشتن خویش و یا همان معشوق مثبت و تعالی بخش، با جنبههای منفی شخصیت خود که در داستان در وجود ملیخا مجسم شده است، روبرو میشود و سرانجام با مرگ سایۀ خود رشد او کامل میشود.