چکیده:
حافظ به عنوان یکی از سرایندگان برجستة ادبیّات عرفانی در میان شاعران پارسیسرا راجع به مسألة سعادت بشر و عوامل پیشبرنده و بازدارنده از آن و همچنین نوع موضعگیری وی در قبال تعالیم صحیح و ناصحیح رسیدن به سعادت و سیر انفسی، عقاید ناب و درخور توجهی دارد. در این نوشتار به منظور شناخت بهتر و عمیقتر این نظرات از روش تحلیل گفتمان انتقادی استفاده شده است که شامل نظریهها و روشهایی برای مطالعة تجربی روابط میان گفتمان و تحولات اجتماعی و فرهنگی است. براین اساس دو غزل از حافظ در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین بررسی شده است. نتایج این واکاوی نشان میدهد که شعر حافظ آمیزهای از تغزّل و تعقّل است و تفسیر آن بدون قرآن کاری عبث و بی فایده است. سیر انفسی از نظر حافظ، فرایندی خرد محور و عملگراست و با زهد منافات دارد. این فرایند پالایشی است، نه پرورشی و نقش مرشد، تنها به عنوان الگو و راهنما است و او هیچ سیطرهای بر سالک ندارد .
Hafiz, as a prominent face among mystical Persian poets, offers outstanding tips about the prosperity of mankind and its promoting and deterrent factors, and either true or false teaches how to achieve prosperity and introversive revolution. In order to understand the views more clearly, this paper has deployed the method of CDA which includes theoretical and experimental procedures to investigate the relationship between discourse and social and cultural developments. Accordingly, two samples of Hafiz sonnets were studied through the three stages description, interpretation, and articulation. This analysis showed that Hafiz is a mixture of lyricism and sense, interpretation of which apart from Quran is non-sense. Hafiz believes in introversive revolution as a rational practice which is incompatible with asceticism. The nature of this procedure is to eliminate the redundancies rather than piling up a mass of empty talk, through which the mentor just acts as a pioneer, non-dominant over the voyager at all. some of Hafiz sonnets were studied through the three stages description, interpretation, and articulation. This analysis showed that Hafiz is a mixture.
خلاصه ماشینی:
موضوع این پژوهش، نگاهی به موضوع سیر انفسی و شیوة رسیدن به سعادت در دیوان حافظ به عنوان یکی از پربارترین متون منظوم عرفانی در ادبیّات فارسی از منظر تحلیل گفتمان انتقادی است.
این پیوستگی بین زبان معنا در هر سطح و کیفیّتی، پدیدهای را به وجود میآورد به نام سخنوری یا کلام یا «گفتمان» که شناخت ماهیّت، چگونگی ایجاد و روش تحلیل آن بین زبانشناسان، فلاسفه و جامعهشناسان محلّ اختلاف است: آیا آنچه معنا و مفهوم کلام یا متن را تعیین میکند، واژهها و ساختارهای دستوری است یا جهان و اندیشة خواننده است که معنا را بر کلام تحمیل مینماید؟ گفتمان، تقریباً به معنای همبستگی گفته با کارکرد اجتماعی و معنایی آن و گزینش ساز و کاری برای تبیین دیدگاههای کلّی و جمعی حاکم بر یک بافت فرهنگی (ایدئولوژی) یا به عبارتی کشف چهرة زیرین زبان است.
اینچنین است باهمآیی جام و باده در شعر حافظ که نشانگر آن است که در فرایند سیر انفسی، خدا همان ساقی و نوشانندة می آیات انفسی به جان سالک است ولی چون فرصت عمر اندک است و این جام بسیار تلخ و نشئهناک است، ناگزیر باید آن را سر کشید: صبح است ساقیا قدحی پرشراب کنزان پیشتر که عالم فانی شود خراب دور فلک درنگ ندارد شتاب کنما را ز جام باده گلگون خراب کن (غزل 396) می را میتوان نمادی از عالم کبیر دانست که نمونة کوچک آن، در جامی به نام عالم صغیر (انسان) فروریخته شده ولی نمایانگر هادی و آفرینندهای بزرگ و قدرتمند (ساقی) است ولی برای ملاقات محبوب، امیدی به سلوک عارفانه نیست و باید چشم به راه نشانهای از خود محبوب بود: عکس روی تو چو در آینة جام افتادحسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد عارف از خندة می در طمع خام افتاداین همه نقش در آیینة اوهام افتاد (غزل 111) در بیت دوم، طرّه یعنی موی بالادست پیشانی (زلف) و مراد از جعد، دنبالة موی فروهشته و آویزانشده تا فرودست شانههاست که برای زیبایی، آن را پیچ در پیچ میآراستند.