چکیده:
در این مجال نگرش دینی جوسایا رویس[1] (1855-1916) بر اساس برخی جریانات عمدۀ الهیاتی معاصر مثل فلسفۀ دین تحلیلی، الهیات تحلیلی، الهیات سیتسماتیک و الهیات پسامدرن بررسی و تحلیل میشود. به نظر میرسد که پراگماتیسمِ ماخوذِ از فلسفۀ کانت، سرچشمۀ تاریخی مشترک بین اندیشۀ رویس با فلاسفۀ دین و الهیات معاصر است. او از عقاید مسیحی بهعنوانِ مقدمهای برای استدلالهای خود بهره میبرد و از اینجهت، رویکرد او با الهیدانهای تحلیلی قابلِمقایسه است. با توجه به منظومهای از باورهای الهیاتی که با الهام از ایدئالیسم شخصگرایانه شکل گرفته است، اندیشۀ او نوعی الهیات سیستماتیک محسوب میشود. از سوی دیگر، او همگام با فلاسفۀ پسامدرن سوژه را برساخته عوامل اجتماعی و فرهنگی میداند و همچنین، در پاسخ به نیازهای زمانه تفسیری نوین از الهیات مسیحی ارائه میدهد. با وجود تمام این جنبههای مشترک، اندیشۀ رویس بهخاطرِ استفاده از شهود متافیزیکی - بهعنوانِ یک منبع معرفتی مؤثق و واقعنما - از سنت تحلیلی و پسامدرنیسم متمایز میشود.
In this article, the religious attitude of Josiah Royce (1855-1916) is examined and analyzed based on some major contemporary theological currents such as the philosophy of analytic religion, analytic theology, systematic theology and postmodern theology. It seems that the Pragmatism, derived from Kant's philosophy, is the common historical source between Royce's thought and that of contemporary philosophers of religion. He uses Christian beliefs as a prelude to his arguments, and for this reason his approach is comparable to analytical theologians. According to a system of theological beliefs inspired by personal idealism, his thought is considered as a kind of systematic theology. On the other hand Royce maintained that the subject or Self is constructed by social and cultural factors and this approach is in the direction of postmodern philosophers, and also offers a new interpretation of Christian theology in response to the needs of the time. Despite all these Similarities, Royce’s thought in due to metaphysical intuition - as a reliable source of knowledge and reality - differs from the analytical tradition and postmodernism.
خلاصه ماشینی:
ابعاد روششناختی اندیشۀ جوسایا رویس از منظر رویکردهای الهیاتی معاصر 1 علی سنایی (تاریخ دریافت مقاله :٩٩/١١/٢٠- تاریخ پذیرش مقاله : ٩٩/١٢/٢٧) چکیده در این مجال نگرش دینی جوسایا رویس ٢ (١٨٥٥-١٩١٦) بر اسـاس برخـی جریانـات عمدٔە الهیاتی معاصر مثل فلسفۀ دین تحلیلی، الهیات تحلیلی، الهیـات سیتسـماتیک و الهیات پسامدرن بررسی و تحلیل میشود.
٣) استفاده از دعاوی کتاب مقدس و سنت به عنـوانِ مقدمـۀ اسـتدلال: ایـن فعالیـت خاص الهیات تحلیلی است ؛ زیرا از باور دینی به عنوانِ مقدمه استدلال بهـره مـی بـرد تـا گزاره ای دیگر را اثبات کند.
به نظـر میرسد که دیدگاه رویس هم به دنبال جنبه های عینی، کلی و ضروری تجارب اخلاقی و دینی است و هم به وجوه تاریخی و اجتماعی این تجربه توجه میکند.
البتـه در ارجاعات او به کتاب مقدس باید این دو نکته را در نظر داشـت : ١) وقتـی کـه رویـس بـا شهود متافیزیکی به نتیجه ای میرسد و بعد برای تأئید آن از آیات کتاب مقدس استفاده میکند، در حیطه الهیات تحلیلی قرار دارد ٢) ولی اگر آیـه ای را از کتـاب مقـدس نقـل میکند و لوازم منطقی آن را تحلیل میکند، در قلمرو فلسفۀ دین است .
“Turning philosophical water into Theological Wine”, Journal of Anal ۀtic Theolog ۀ, Vol. 1, No. 1, Ma ۀ, pp.
“Anal ۀtic Theolog ۀ and Anal ۀtic Philosoph ۀ of Religion: What’s the Difference?”, Journal of Anal ۀtic Theolog ۀ, Vol. 4, Ma ۀ, pp: 347-361.
“Ro ۀce and Postmodern Theolog ۀ”, American Journal of Philosoph ۀ & Theolog ۀ, Vol. 9, No. 3, September, pp.