چکیده:
گزارش تاریخی نشان میدهد که در دوره نیرومندی دستگاه پادشاهی اشکانی، پادشاهان پیش از مرگ خود شاهزادهای را به عنوان ولیعهد تعیین میکرده اند، و در دوره ناتوانی آن خاندان، بزرگان و اشراف خاندانهای نژاد شاهنشاهی در گردهمایی خود، به خواست خویش از تخمه اشکانی را به تخت شهریاری مینشاندهاند. از طرفی اندیشهی شاه گزینی شاهنشاهی اشکانیان آمیخته از سه سنت کوچ گرایانه، هلنیستی و هخامنشی بود. اساس حکومت اشکانی میان این سه سنت و در واقع تلفیقی از این سه الگو میباشد. ارتباط تنگاتنگی میان این سه الگو در طول حکومت اشکانیان وجود داشت. انتخاب بزرگ قبیله به عنوان شاه و همچنین تعیین برادر شاه به عنوان جانشین، سنت کوچ گرایانه انتخاب یک شاه بود. از طرف دیگر تعلق داشتن منصب شاهنشاهی در یک خاندان اشکانی و موروثی بودن آن سنت برجای مانده از هخامنشیان است. کارکرد مجلس سنا نیز نشان از فرهنگ و نفوذ هلنیستی در ساختار حکومت اشکانیان است.
خلاصه ماشینی:
در اين دوره به قدرت هفت خاندان بزرگ در انتخاب يک نقش داشتند، به روايت ديگر دوره اشکاني بيشتر تحت تأثير نظام قبيله اي بزرگترين فرد قبيله به شاهي ميرسيدکه يک شاه ميتوانست به طور مستقيم پسر و يا برادرش را به عنوان جانشين خود مشخص کند، که اين الگوي بيشتر تحت تأثير نظام قبيله اي و شرقي است و گاهي نيز از نظام هلنيستي تأثير ميپذيرفت و از ساختار يک نظام پارلماني که عضو اين مجمع تشکيل شده از بزرگان و اشراف و خاندان شاهي است و ميتوانستند يک شاه را مستقيم انتخاب کنند و توانايي عزل يک شاه را نيز داشته اند.
البته دشوار است که اين سه سنت را از هم جدا سازيم ولي عواملي از آنها در انديشه و ديدگاه هاي پادشاهي پارتيان نمودار است : در سکه ها(به زبان پهلوي و آرامي و شعارهاي ديني بروي سکه ها، نقش تاج در آنها) و بعضي مطالب مذکور در منابع کمياب ادبي و نيز بعضي آگاهيها که از رفتار روزگارهاي کهن تر و باورهاي وابسته به ايران و سرزمين هاي همسايه ي آن داريم ، باورهاي وابسته به بيابانگردي که بايد آنرا هند و ايراني خواند که شايد مشتمل باشد بر تصوير شاهي فره (-xwarƏna)يا شکوه ايزدي که در ميان ايرانيان بسيار برجسته مينمود اعتقاد به انتقال حق جانشيني سرکرده ي قبيله با کماني که از سوي خدا به او داده ميشود.