چکیده:
سوریه به عنوان یکی از ستونهای محور مقاومت در چند دهه اخیر، همواره مورد توجه قدرتهای منطقهای و جهانی بوده است. نظام سیاسی این کشور که در دست حزب بعث میباشد، از مبانی فکری ملیگرایی و سوسیالیسم بهره میبرد. این مبانی فکری، در تفکر مقاومت که برآمده از اندیشه دینی است، جایگاهی ندارد. از این رو عدم همخوانی میان مبانی فکری نظام سوریه و عملکرد آن در مناسبات منطقهای، این مسئله را ایجاد کرده است که چه نسبتی میان ملیگریی عربی در سوریه و تفکر مقاومت وجود دارد؟ قرابتها و غرابتهای میان تفکر ملیگرایی در سوریه با تفکر مقاومت وجود دارد که آگاهی از آنها به ما در شناخت صحیح مناسبات آتی قدرت در خاورمیانه کمک میکند. .در این مقاله با روش اسنادی، ضمن واکاوی تفکر ملی گرایی در سوریه نسبت آن با تفکر مقاومت مورد بررسی قرار میگیرد.
Syria, as one of the pillars of the resistance axis in recent decades, has
always been the focus of regional and global powers. The political system of
this country, which is in the hands of the Ba'ath party, uses the ideological
foundations of nationalism and socialism. These intellectual foundations
have no place in the thought of resistance that arises from religious thought.
Thus, the discrepancy between the ideological foundations of the Syrian
regime and its performance in regional relations has raised the question of
what is the relationship between Arab nationalism in Syria and the thought
of the resistance. There are similarities and differences between nationalist
thinking in Syria and resistance thinking, and knowing them helps us to
understand the future power relations in the Middle East. In this article, by
document research method, while analyzing the nationalist thinking in Syria,
its relationship with the resistance thinking is examined.
خلاصه ماشینی:
(عنایت، 1394: 248) اما در ملیگرایی عربی باید به دو نکته توجه کرد: نخست اینکه دو مرجع هویت قوی برای ملیگرایی در خاورمیانه وجود داشت که یکی دین اسلام و دیگری قومیت عرب بود.
com) در پایان جنگ جهانی اول و شکست عثمانی، کنگره مردم سوریه، 1 که نخستین مجلس سوریه کنونی بود، پادشاهی عربی سوری با پادشاهی فصیل اول را رسماً اعلام کرد؛ اما متفقین این پادشاهی را به رسمیت نشناختند و در سال ۱۹۲۰، نیروهای فرانسه پس از نبرد میسلون، این کشور را به تصرف خود درآوردند و سوریه و لبنان با رأی جامعه ملل، تحت قیمومیت فرانسه درآمدند.
(Federal Research Division, 2004: 10) از آنجا که بیشتر احزاب موجود از لحاظ مرام سیاسی نزدیکی بسیاری به حزب بعث دارند و همچنین عملاً سیاست و حکومت در سوریه دست حزب بعث است، تشریح تفکرات احزاب دیگر دستکم در این مقاله امری غیرضروری است.
(Devlin,1975: 23) همانطور که گفته شد، شعار اصلی این حزب «وحدت اعراب، آزادی از سلطه خارجی و سوسیالیسم» است؛ اما مهمترین مسئله آنها وحدت عرب است و اهداف دیگر همه حول محور ناسیونالیسم عرب میچرخد؛ یعنی تأکید بر سوسیالیسم، مبارزه با امپریالیسم و احترام به اسلام صرفاً برای تحقق و شکوفایی قومیت عرب است.
(رجوع شود به تصویر صفحه) چنان که مشاهده میشود، ملیگرایی سوری و مقاومت به لحاظ ایدئولوژی تفاوتهای اساسی دارند؛ اما وجود مؤلفه مبارزه با استکبار که برای سوریه به طور مشخص اسرائیل است، آنها را به هم نزدیک کرده است.
اگر چه جریان اخوانالمسلمین سوریه قرابت دینی با محور مقاومت دارد، اما رویکرد سیاسی آن به مانعی برای همکاری تبدیل شده است .