خلاصه ماشینی:
در گفتار اول، ماهيت تأثير سياستها و فعاليتهاي اقتصادي بر پديده جنگ از سه منظر ليبراليسم، رئاليسم و ماركسيسم مورد تحليل قرار گرفته و در بخش بعد، ماهيت تأثير جنگها بر اقتصاد و پيامدهاي منفي و مثبت آن تبيين شده است.
از اين منظر، جنگ و افزايش هزينههاي نظامي مانعي در برابر رفاه جامعه تلقي ميشوند و حكومت بايد حتيالامكان از ورود به چنين اوضاعي خودداري كند، مگر اينكه شرايط بسيار حاد و اضطراري باشد.
طي دهههاي اخير به نظر ميرسد هژموني امريكا شرايط درخشان دهههاي اوليه پس از جنگ جهاني دوم را ندارد و از اينرو، بروز بحرانهاي اقتصادي بينالمللي طي دوره اخير را ميتوان تا حد زيادي به اين واقعيت نسبت داد كه هژموني ايالات متحده تضعيف شده است.
همچنين ممكن است دولت در حال جنگ، برخي دولتها را به دلايلي چون حمايت از دشمن، مورد تحريم اقتصادي قرار دهد.
تهديد جنگ ممكن است باعث شود در دوره پس از جنگ نيز دولتها هزينههاي نظامي خود را بالا نگه دارند كه اين امر ميتواند مانع از رشد اقتصادي شود.
البته اين وضعيت مطلق نيست و ممكن است برخي دولتها اين امكان را داشته باشند كه روند توليد را نيز به نحو موفقي مديريت كنند، اما معمولاً جنگ در برابر چنين سياستهايي محدوديت ايجاد ميكنند.
در همين راستا، اشاره شد كه جنگها به ويژه اگر گسترش يافته و كنترل دولتهاي متحارب بر آنها تضعيف شود، محدوديتهاي مهمي در برابر رشد اقتصادي ايجاد ميكنند كه اين محدوديتها ممكن است تا مدتها پس از پايان جنگ نيز استمرار داشته باشند.
0404sesiM/nameerf-eht/fdp/gro.
p ,)2003 yraurbeF( ytisrevinU dravraH ,tcilfnoC tneloiV eht dna scimonocE ,syerhpmuH atracaM.