چکیده:
در این مقاله تحول نظری هی عدالت رالز از عدالت اخلاقی - فلسفی به عدالت سیاسی به این صورت
بررسی می شود: مرحله ی اول نظریه ی عدالت رالز با توجه به کتاب نظریه ای درباره عدالت شکل
می گیرد. در این قسمت از نظری هی عدالت به مفاهیم اساس یای همچون قرارداد اجتماعی، موقعیت
اولیه و تعادل تاملی توجه می شود. این مفاهیم دارای مبانی اخلاقی- فلسفی هستند که مرحل هی اول
نظریه ی عدالت را شکل م یدهند. مرحله ی دوم نظریه ی عدالت رالز، کم رنگ شدن عدالت اخلاقی-
فلسفی است؛ مرحله ای که با توجه به کتا بهای لیبرالیسم سیاسی و عدالت به مثابه انصاف شکل
می گیرد. در این مرحله رالز مفاهیمی همچون کثرت گرایی، جامعه ی بسامان، عقل عمومی و اجماع
همپوش را به کار م یبرد. بررسی این مفاهیم فهم تحول نظری هی عدالت را آسانتر می کند. پس از
بررسی سیر اجمالی تحول نظریه ی رالز که در آن مفاهیمی همچون موقعیت اولیه کم رنگ می شود،
به این نتیجه می رسیم که نظریه ی عدالت رالز دارای مبانی اخلاقی- فلسفی است و بنابراین در سیر
از عدالت اخلاقی - فلسفی به عدالت سیاسی به طور کامل موفق نمی شود.
The present article pursues the development of Rawls’ theory of
justice from moral justice to political justice. Envolving Rawls's
theory of justice has two seminal stages. In the first, Rawls
introduces fundamental concepts such as social contract, original
position, and reflective equilibrium; these concepts have moralphilosophical
content. In the second, represented in his political
liberalism and justice as fairness, Rawls introduces concepts like
pluralism, well ordered society, public reason, and overlapping
consensus. Explicating these concepts makes it easy to realize that
how Ralws's theory is developed. Having discussed this
development, the article concludes that also the second stage of
Rawls’ theory has moral-philosophical content.
خلاصه ماشینی:
»١ ابتدا با استفاده از کتاب هاي اصلي رالز نظريه اي درباره عدالت ، ليبراليسم سياسي و عدالت به مثابه انصاف و پس از آن با مراجعه به شرح و تفاسير و همچنين مقالات مهم در اين زمينه سعي شده است مراحل تحول نظريه ي عدالت رالز بررسي شود.
در شکل گيري اين مرحله از نظريه ي عدالت ، رالز مفاهيمي همچون کثرت گرايي ، ١ جامعه بسامان ، 2 جامعه به مثابه ي نظام منصفانه ي همکاري ،٣ ساختار اساسي ،٤ عقل عمومي ٥ و اجماع همپوش ٦ را به کار مي برد که در اين قسمت از مقاله آنها را بررسي مي کنيم .
رالز در مقدمه ي کتاب نظريه اي درباره عدالت چنين مي گويد: «من از يک ترجمان کلي تر و انتزاعي تر ايده ي قرارداد اجتماعي به وسيله ي اين موقعيت اوليه براي انجام اين کار استفاده کرده ام .
Rawls, John, A Theory of Justice, Cambridge, Harvard University Press, 1999.
همان گونه که کانت فرض مي کند که قانون گذاري اخلاقي بايد در چارچوب آن شرايطي پذيرفته شوند که ويژگي انسان ها را به عنوان مخلوقاتي عقلاني و برابر و آزاد متجلي سازد، به نظر رالز نيز شرح و توصيف موقعيت اوليه ، تلاشي براي شرح و تفسير اين برداشت و مفهوم است .
» 5 براي بررسي اينکه آيا مي توانيم با توجه به مباني رالز، برداشت از عدالت را صرفا سياسي و نه اخلاقي بدانيم ، بايد آن طور که خودش مي گويد به ايده هايي که در فرهنگ سياسي عمومي جامعه ي دموکراتيک وجود دارد و به برداشتي سياسي از عدالت منجر مي شود بپردازيم .