چکیده:
در این پژوهش با مطالعة غزلیات عطار، فراوانی کاربرد مفاهیم و واژگان «محو»، «فنا»، «نیستی» و... بررسی شده است. موضوع فنا در غزل عطار دارای دایرة واژگانی متعدد و ساختهای زبانی در سطحهای واج، واژه، گروه و جمله و فرم است؛ بهحدی که اندیشة اصلی و محوری عطار در غزلیات، موضوع فناست؛ این موضوع ذهن و زبان شاعر را سرشار کرده و عناصر زبانی و معنایی بسیاری را در این شبکه جای داده که تاکنون از منظر زبانشناسی بررسی نشده است. در این پژوهش به روش اسنادیـکتابخانهای و براساس دیدگاههای زبانشناسی ساختارگرا، این موضوع برجستة غزل عطار بررسی، دستهبندی و تحلیل شده است. عطار در محور همنشینی و تداعی واژگانی، نمادها و تلمیحات و تعبیرهای بسیاری را به موضوع پربسامد محو و فنای سالک و عاشق اختصاص داده است؛ شناخت این موارد از منظر زبانشناسی ساختارگرا دیدگاهی تازه به مخاطب خواهد داد. بنابر نتایج این پژوهش افزونبر تقابلها و تضادها، تداعی معنایی و واژگانی، هممعنایی، باهمآیی اسمی (اسم+ اسم/ اسم + صفت) و... نیز عمیقاً نحو زبان غزل عطار را در بر گرفته است. این شاعر از تداعی آوایی و آوای «ف» نیز غافل نبوده است و از آن برای القای فنا بهره برده است. همچنین بسیار به اسطورههای فنا و مرگمشتاقیِ دینی و عرفانی ـ مانند حضرت یحیی (ع)، امام حسین (ع)،ادریس و حسین منصور ـ در زمینة همین شبکة مفهومی اشاره کرده است. اندیشة فنا چنان در فکر عطار نفوذ داشته که زبان غزلش سرشار از عناصر متعدد زبانی در این باره است و فرم و ساختار شبکهای غزل، در بیشتر غزلیات، مرهون نظاممندی همین تمهیدات ساختارساز است.
Paying attention to the mystical language of Attar on the one hand and the study of the language of sonnets from the perspective of modern linguistic perspectives on the other hand could reveal the need for further research. The present study focuses on the frequency of using the concepts of ‘fading’, ‘finitude’, ‘inexistence’, and ‘existence’ in Attar’s sonnets. The concept of finitude in Attar’s sonnet is expressed by different structures, words, phrases, sentences, and forms so much that the main and major topic of his sonnet is apparently ‘finitude’ -- aconcept which in fact had occupied his mind and diction and resulted in applying various verbal and semantic elements in this network. This network has not been linguistically examined yet. Therefore, this study has examined it in Attar’s sonnets through documentary and library research, and based on general and structural linguistics. Accompanying and evoking concepts, Attar devoted many themes, symbols, allusions, and expressions to the frequent topic of a mystic (seeker) and lover’s fading and finitude. Identifying such cases via structural linguistics can offer the readers a new insight. Based on the results of this study, not only contrasting and antonymy, but also semantic evoking, synonymy, and nominal collocation (noun+ noun/ noun+ adjective, etc.) seem to influence Attar’s diction and discourse. However, he never ignored using the phonetic association of /f/ to express finitude. Besides, in this conceptual network, he referred a lot to the heroes of religious and mystical ‘finitude’ and ‘death seekers’ such as prophet John (AS), Imam Hussein (AS), Idris (AS), and Hussein Mansour. The results showed that the notion of ‘finitude’, ‘poverty’, and ‘existence’ occupied Attar’s mind so much that his sonnets’ diction is mainly devoted to express and illustrate numerous linguistic elements and images in this regard. Moreover, the structure and form of most of his sonnets depend on such systematic structural techniques.
خلاصه ماشینی:
موضوع فنا در غزل عطار داراي دايرٔە واژگاني متعدد و ساخت هاي زباني در سطح هاي واج ، واژه ، گروه و جمله و فرم است ؛ به حدي که انديشۀ اصلي و محوري عطار در غزليات ، موضوع فناست ؛ اين موضوع ذهن و زبان شاعر را سرشار کرده و عناصر زباني و معنايي بسياري را در اين شبکه جاي داده که تاکنون از منظر زبان شناسي بررسي نشده است .
وقتي عطار مي گويد: لازمۀ قرب ، قربان شدن است يا «چو سر درباختي، بشناختي سر» (عطار، ١٣٩٢: ٣٦٣ و ١٣٧)، به کمک جناس ، مفهوم مدنظر را مؤثرتر بيان کرده است و اين موضوع چون در حوزٔە مطالعۀ عناصر شبکۀ زباني و معنايي فنا قرار دارد، شايستۀ بررسي است ؛ بنابراين در بستر علم زبان شناسي و بحث هاي هم نشيني اسم با اسم و اسم با صفت و هم معنايي، تداعي، باهم آيي عطفي ، تقابل و غيره مي توان عناصر زباني مفهوم بنيادي محو و فنا را در غزل عطار بررسي و تحليل کرد؛ براي نمونه در غزل فنامحور زير نيز ميتوان عناصر زباني و معنايي شبکۀ محو و فنا را در همۀ ابيات غزل ديد: راه عشــــق او کــــه اکســــير بلاســــت محـــو در محـــو و فنـــا انـــدر فناســـت فــــاني مطلــــق شــــود از خويشــــتن هــر دلــي کــو طالــب ايــن کيمياســت گـــر بقـــا خـــواهي فنـــا شـــو کـــز فنـــا کمتــرين چيــزي کــه مــي زايــد بقاســت گــــم شــــود در نقطــــۀ فــــاي فنــــا هرچه در هـر دو جهـان شـد از تـو راسـت در چنـــين دريـــا کـــه عـــالم ذره ايســـت ذره اي «هســت آمــدن » يــارا کــه راســت ؟ از خــــودي خــــود قــــدم برگيــــر زود تــا ز پيشــان بانگــت آيــد کــآن ماســت محـــو کـــن عطـــار را زيـــن جايگـــاه کين نـه کسـب اوسـت بـل عـين عطاسـت (عطار، ١٣٩٢: ٢٥-٢٦) ١ـ٢ ضرورت و روش پژوهش توجه به زبان عرفاني غزل عطار در يک سو و بررسي زبان غزل از ديدگاه هاي جديد زبان شناسي ازسوي ديگر براي فهم و شناخت هاي تازه از جهان عرفاني عطار ضرورت پژوهش را آشکار ميکند.