چکیده:
مقاله حاضر به تحلیل گفتمان سیاستهای قومی پس از انقلاب اسلامی با تاکید بر سالهای 1368-1376 می پردازد. برای تحقق این هدف، ویژگیهای گفتمان حاکم بر سیاسی قومی در دولت سازندگی مشخص شده است. برای این بررسی از نظریه گفتمان لاکلاو و موفه به عنوان چهارچوب نظری، و از روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف به عنوان روش تحقیق بهره گرفته شد. داده هایی که دراین تحلیل بدانها پرداخته می شود شامل مصوبات مجلس شورای اسلامی، مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی، مصوبات هیات وزیران، برنامه های پنج ساله توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی بوده است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که مفصل بندی این گفتمان در فاصله زمانی 1368-1376 به شرح ذیل بود: دال مرکزی گفتمان حاکم بر سیاست قومی در این دوره، نوسازی مناطق قومی بوده است. دالهای شناور در گفتمان سیاست قومی در این دوره نیز در چهارچوب گفتمان نوسازی حاکم بر این دوره زمانی، معنادار می شوند. بر این اساس می توان از دالهای شناوری نظیر حاکمیت سیاسی و وحدت ملی یاد کرد.
This paper presents a discourse analysis of ethnic policies of the Iranian Governments during the presidential period (1989-1997). Our theoretical framework is Laclau and Mouffe Theroy of Discourse. The data were gathered from documents including development plans, laws of High Council of Cultural Revolution, and Cabinet of Ministers. Using critical discourse analysis, we identified master and floating signifiers of ethnic policies in each of the two periods. Our findings reveal that during the 8 years of President Hashemi Rafsanjani “Modernization of Ethnic Regions” was the master signifier, and political sovereignty and national unity were the floating signifiers of ethnic discourse in this period
خلاصه ماشینی:
در اين راستا در اغلب تعاريف مربوطه در ادبيات جامعه شناسي سياسي چنين ذکرشده که براي اينکه همبستگي ملي به وجود آيد بايستي که شمار قابل توجهي از شهـروندان حس هـويت بخشي خود را از يک ملت بگيرند، حسي که جايگزين هويت بخشي از سـوي گروه هاي قومي ، مذهبي و فرهنگي مي شود، سبب کسب نوعـي آگاهي سياسي مي گردد، باعث مي شود که شهروندان از ارزش ها و هنجارهاي مشترکي برخوردار شوند به گونه اي که نگرش مطلوبي در بين افراد متعلق به گروه هاي مختلف نسبت به ابراز و نمايش رفتارهاي انسجام بخش به وجود آيد.
بدين ترتيب سؤال اصلي موردبررسي ما اين است که مهم ترين دال هاي مرکزي و شناور گفتمان حاکم بر سياست قومي معطوف به همبستگي ملي در فاصله زماني مذکور کدام است ؟ پيشينه تحقيق هرچند در ايران تحقيقات زيادي راجع به سياست هاي قومي انجام نشده است ، مهم ترين تحقيقات موجود در اين موضوع را به طور خلاصه مرور مي کنيم ، تا آشنايي لازم باسياست هاي قومي حاصل شود: ١- حميد احمدي پايان نامه اي در رشته روابط بين الملل در دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران ، با عنوان «دولت مدرن و سياست هاي قومي در ايران » انجام داده است .
وحدت ملي به مثابه دال شناور يکي از حوزه هايي که در گفتمان حاکم بر سياست قومي در دوره سازندگي موردتوجه سياستگذاران قرار گرفت ، عرصه فرهنگي بوده است .