چکیده:
کلیه فقها شیعه اصل ولایت فقیه را پذیرفتهاند اما در زمینه حدود اختیارات ولی فقیه بین آنان اختلافاتی وجود دارد. برخی چون محقق حلی از فقهای عصر ایلخانی دامنهی ولایت فقیه را نسبت به تمام ابواب فقهی گسترانده و بعضی مانند فاضلآبی در اقامه حدود هم تردید نموده اند. براساس تئوری توماس اسپریگنز اندیشههای سیاسی هر عصری برای پاسخگویی به مسائل سیاسی اندیشمندان همان دوره بوده و به علت واقعگرایی متفکران، نظریه سیاسی منطبق بر شرایط روزگار اندیشمندان میباشد. با تأکید برنظریه اسپریگنز این پژوهش در صدد پاسخ به این سوال است که علل تفاوت آراءعلمای شیعه در باب اختیارات ولایت فقیه چیست؟ یافتههای تحقیق نشان میدهد، عوامل مختلفی مانند پایگاه اجتماعی فقها در تحدید اختیارات ولی فقیه موثر بوده است. همچنین سطح اختیارات فقها رابطه معناداری با میزان فشارهای سیاسی و مذهبی دولت ها برشیعیان دارد. بعنوان نمونه در دوره آلبویه اندیشهورزان شیعی تنها در حوزه نظری ولایت فقیه توفیق یافتند؛ در حالی که نخبگان شیعی عصر صفویه بدلیل احراز نقشی مهم دربسط هژمونی دولت و قرار گرفتن در بالاترین ردههای قدرت، وجه عملی ولایت فقیه را نیزدرک کردند.
خلاصه ماشینی:
پس میتوان گفت: از سویی تئوری بحران از توانایی بررسی و تبیین اندیشۀ فقها در باب ولایت فقیه برخوردار است و از سوی دیگر، به دلیل اینکه شیعه پس از پیامبر(ص) بحرانهای بسیاری را در عصر حضور و غیبت تجربه کرده، فقه سیاسی نیز از این آسیبها در امان نمانده است.
بهعبارتدیگر، از سویی شیخ به انحصار مقام سلطان عادل در امام معصوم، تأیید ولایت فقیه و عدم جواز ادارۀ امور سیاسی توسط سلاطین اصرار دارد و از سوی دیگر بهصراحت اعلام میکند که غیر فقیه حق پذیرش ولایت را ندارد: «در غیر این صورت گناهکار است و از جانب صاحب امر (عج) که همۀ ولایتها به او بازمیگردد، اجازه ندارد و هر کاری که در حوزۀ ولایت انجام دهد، مؤاخذه و در قیامت به آن رسیدگی خواهد شد» (مفید، 1410، 32).
حلی در پاسخ به ابنادریس که شرط انعقاد نماز جمعه را وجود امام یا منصوب امام میداند، بهصراحت اعلام میکند ما هم قبول داریم در نماز جمعه حضور امام یا نصب از طرف او شرط است، ولی در عصر غیبت اینگونه نیست که امام گمارده شدهای نداشته باشد، بلکه فقیه امین، منصوب امام است و همانگونه که رواست مردم او را در قضاوت و اجرای حدود یاری دهند، اقامۀ نماز جمعه از سوی او نیز اشکالی ندارد (علامه حلی، 1414، 4/ 27).
علامه حلی در مورد ولایت بر دیگر ابواب فقهی تأکید میکند: فقیهان در صورت ایمن بودن از ضرر میتوانند در عصر غیبت حدود را اجرا کنند و بر مردم واجب است آنان را کمک کنند و فتوا و حکم به فقها اختصاص دارد (برجی، 1385، 103).