چکیده:
همان گونه که در بخش اول این مقاله عنوان شد، دومینیک لاکاپرا، تاریخ دان آمریکایی و فعال در
تاریخ فکری، محدودیت های این بحث و نیز ارتباط آن را با دیگر حوزه های مطالعاتی بررسی و در
این راستا به بسترهای مرتبط با خوانش متون تاریخی نظر می کند. زمینه های مدنظر مولف، که
در قسمت اول معرفی شدند، نیت، انگیزه، جامعه، فرهنگ، پیکره و ساختار هستند. دو بستر اول
در نخستین مقاله واکاوی شد. در پارۀ دوم هم پژوهشگر چهار مورد باقیمانده را بررسی می کند و
دیدگاه های خود را در عناوین رابطۀ بین جامعه و متن، رابطۀ بین فرهنگ و متن، رابطۀ بین متن
و پیکرۀ نویسنده و سرانجام رابطۀ بین گفتمان و متن ارائه می دهد.
As one of the various articles authored by Dominick Lacapra, an
American historian and activist in “Intellectual History”, this article
examines the limitations of Intellectual History and its relation to the
other fields of study in order to determine the boundaries surrounding
the field. With this aim, the author presents some contexts which he
believes play major roles in “reading the historical texts”. The contexts
mentioned by the author include: intentions, motivations, society,
culture, corpus and structure, relations of which with “reading of the
historical texts” are elaborated in this article. Accordingly, this article
stands on six subjects to clarify the discussion including the relation
between the author’s intentions and text, the relation between the
author’s life and text, the relation of society to texts, the relation of
culture to texts, the relation of a text to the corpus of a writer, and
finally the relation between modes of discourse and texts.
خلاصه ماشینی:
در این خصوص، ممکن است پژوهشهای دریدا (Derrida) احتمالاتی را برای بررسی در رابطۀ بین متن و فرایند اجتماعی ارائه دهد که خود او به ندرت آنها را آشکارا واکاوی میکند.
بلکه این نقد توجهها را به این سؤال جلب میکند که جنون (Madness) دقیقاً کجا و چگونه از متن دکارت حذف میشود و آیا این متن میتواند همچون نمونهای بارز از زمان خود به چشم آید؟ استدلال دریدا در فکر و تاریخ جنون (Cogito et Histoire de la Folie) باید در بستر وسیعتری از درک او در قیاس با سنتی قدیمی اما پیچیده به حساب بیاید؛ سنتی که تاریخ متافیزیک (Metaphysics) را در بر میگیرد.
این شبکه یکی از مشکلترین موضوعات در تفسیر است؛ برهمکنش نشانهای (Symptomatic) و انتقادی در یک متن یا اثر هنری چگونه است؟ تنها با استفاده از روشی قوی است که میتوان از تحلیل یکجانبه اجتناب کرد، تحلیلی که یا فقط بر ماهیت نشانه و بازنمایانۀ (Representative) هنر تأکید دارد، مانند لوکاس یا لوسین گلدمن (Lucien Goldman)، که هنر برای آنها فقط در بیان نیروهای بزرگتر انتقادی محسوب میشد؛ یا تحلیلی بر اینکه چگونه هنر بزرگ خود یک نیروی انتقادی و استثنایی برای تغییری سازنده است، مثل افرادی که با مکتب فرانکفورت مرتبط بودند و تمایل به استدلالکردن داشتند.
در واقع، احتمال دارد فردی معتقد باشد که آنچه امروزه برای تاریخ اجتماعی و فکری لازم است، دقیقاً روشی محسوب میشود که تفسیر آگاهانه از متنهای پیچیده را به نحوۀ انطباق این متنها به استفاده و سوءاستفاده در طول زمان ربط میدهد.