چکیده:
تجلّی خداوند مبنای بنیادین و پایۀ اساسی جهانبینی و هستیشناسی آیین یارسان (اهل حق) است که با فلسفهای خاص به آن پرداختهاند. در این نگرش، انسانهای برجسته، یا متجلّی از ذات حقاند یا جلوهگاه صفت او. تبیین نکردن و تمییز ندادن بین «تجلّی ذات» حق با «ذات» و تعیّنات و صور آن منشأ اساسی تفسیرها و تأویلهای نارسا یا نادرست بوده است. این مقاله با روشی توصیفیـتحلیلی، به دنبال بررسی و ریشهیابی باورمندیهای آیینی اهل حق با تکیه بر متون اصلی آنها است و مسألۀ «تجلّی ذات» حق را تحلیل کرده است. نگارندگان به این نتیجۀ کلّی دست یافتهاند که نظر به تنوّع معنایی «ذات» در متون کلامی آیین یاری، «تجلّی ذات» در مراتب «یایی» و «دُرّی» و «خاوندکاری» متفاوتاند؛ در نتیجه کیفیت «تجلّی ذات» در انسان و نظام «مظهریت» در بطن متون آیینی، علیرغم تحریفهایی ناشی از کماطلاعی گویندگان دورههای کلامی اهل حق، تقریباً همسو و شبیه به مبانی عرفان نظری مکتب ابنعربی است و با باور شفاهی مردم و کلامدانان یارسان متفاوت است. همچنین نشان میدهد که کُنه مبانی متون معرفتی این آیین برای پیروان آن به خوبی معلوم نیست!
God’s manifestation is the fundamental basic ground of Yarsanist (People of Haqq) worldview and ontology, which is dealt with in terms of a peculiar philosophy. On this outlook, outstanding people are either manifestations of the divine essence or manifestations of divine attributes. The failure to discriminate the manifestation of the divine essence from its determinations and forms has been the main source of Yarsanist misinterpretations. Drawing on a descriptive-analytic method, in this paper we examine and diagnose Yarsanist beliefs through their main texts, analyzing the problem of the manifestation of the divine essence. We conclude that given the semantic variety of “essence” in theological texts of Yarsanism, the manifestation of the essence differs at the stages of Yayi, Durri, and Khwawandkari. Thus, the quality of the manifestation of the essence in humans and the system of manifestation in ritual texts is, despite distortions throughout Yarsanist theological periods, all but consistent with the foundation of Ibn ‘Arabi’s school of theoretical mysticism and different from oral beliefs of Yarsanist laypeople and theologians. It also shows that the depth of epistemic texts is not known to their followers.
خلاصه ماشینی:
با وجود این که پارهای از باورها و عقاید ادیان باستانی در مجموعۀ عقاید آیین یارسان قابل رصد است، امّا میتوان مبانی بنیادین باورهای آنان، مانند تجلّی ذات حضرت حق، تجلّی یا حلول مَلَک در انسان و چرخۀ حیات را که در این نگرش دونای دون نامیده میشود، در فرقههایی مانند «کیسانیه»، «سبائیه»، «خطابیه»، «مخمسه» و دیگر فرق نشان داد (النّوبختی، 1404ق، صص 23-43؛ الشّهرستانی، 1364، ج1، صص 169-235)؛ از دیگر سوی، بخشی از آداب و رسوم اهل حق ریشه در منشهای صوفیانۀ مشربهای تصوف و عرفان شیعی و اهل سنّت دارد.
و چون برای راهرو یارسانی کشفی حاصل شد، مراعات اصل رازداری ایجاب مینماید که اسرار را کتمان کند، معناشکافی را نهانی و پنهانی انجام دهد؛ زیرا به قول حافظ: «گفت: آن یار کزو گشت سر دار بلند جرمش آن بود که اسرار هویدا میکرد» (حافظ، 1362، ص 97) بر اساس متون کلامی آیین یاری، عبارت «سِرّ مگو» و «سرّ کسنزان» علاوه بر وصف مجموعهای از عقاید و الاهیات اهل حق که باید از نامحرمان پوشیده ماند، اشاره دارد به «ذات کسنزان» حق در مقام «غیبِ غیب غیب» و «احدیة العین ذات» که از آن به «ذات یایی» تعبیر میکنند: «هَر جِه اَزَل رُو دُنیا وَ «یا» بِی ذاتِ کَسنَزان وَ دُونِ «یا» بِی» (کلام دورۀ شاه حیاس، 1384، ص 107) «از ازل همۀ موجودات عالم در «یا» (حضرت غیبِ غیبالغیوب) بود.
یارسانیان پیدایش اهل حق را به این دورۀ ظهور ذاتی پیوند دادهاند و مانند نصیریان، نخستین مجلای ذات حضرت علی× بهشمار آمده است: «نَه کَسنَزان بِی، بِیخَواب و بِیخَورد تا وَ دُون شای مِیردان آخیز کِرد» (شیخامیر، 1375، ص 3) «ذات حق در نهانخانۀ غیب بود تا این که در دون (مرتبه و مقام) حضرت علی× تجلّی کرد».