چکیده:
هدف این پژوهش، بررسی رابطه بین کیفیت زندگی کاری و شادابی کارکنان بود. روش مطالعه حاضر ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر شیوه اجرا، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه کارکنان بهزیستی چهارمحال و بختیاری بود که مجموعا 383 نفر بودند و حجم نمونه با توجه به فرمول کوکران و برای اطمینان 200 نفر تعیین شد که به روش نمونهگیری تصادفی و با مراجعه به ادارات بهزیستی شهرستانها از کارکنان آنها صورت گرفت. دادههای پژوهش توسط پرسشنامههای کیفیت زندگی کاری و پرسشنامهی شادابی محقق ساخته جمعآوری شد. تجزیه و تحلیل دادههای پژوهش، از آزمون همبستگی و رگرسیون چندگانه با استفاده از نرمافزار آماری SPSS صورت گرفت. نتایج نشان داد که بین کیفیت زندگی کاری و شادابی کارکنان رابطه وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
بر این اساس پژوهشگر در پی آن است که ضمن بررسی و سنجش حاکمیت شاخصها یا الگوی کیفیت زندگی کاری، رابطهی آن را با شادابی کارکنان بهزیستی اصفهان مورد بررسی قرار دهد و بر اساس آن پیشنهاداتی برای بهبود کیفیت زندگی کاری و ارتقای شادابی کارکنان بهزیستی ارائه نم Hersey & Blanchard Luthans روش شناسی این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر شیوه اجرا، توصیفی از نوع همبستگی میباشد.
پرسشنامه کیفیت زندگی کاری والتون (1973): این پرسشنامه شامل 34 گویه بوده که بر اساس مقیاس 5 درجهای لیکرت و به صورت خیلی زیاد (5)، زیاد (4)، متوسط (3)، کم (2) و خیلی کم (1) ارزشگذاری شده است.
بنابراین فرضیه پژوهش مورد تایید قرار میگیرد، به این مفهوم که تغییرات در کیفیت زندگی کاری باعث ایجاد نوسان در متغیر وابسته یعنی شادابی کارکنان خواهد بود.
بحث و نتیجه گیری با توجه به نتایج بدست آمده، بین کیفیت زندگی کاری و شادابی کارکنان رابطه معنی دار وجود دارد، مورد تایید واقع شد.
نتایج نشان داد که بین کیفیت زندگی کاری و شادابی کارکنان همبستگی معنیداری وجود دارد.
همچنین بر اساس پژوهش سینتیا 2 (2010) نتیجهی مستقیم شادی در سازمان، افزایش سطح کیفیت زندگی کاری است.
این یافته برای سازمانها و ارتقای سطح عملکرد آنان و همچنین ارتقای زندگی کاری و شادابی کارکنان اثرگذار بوده و میتواند در برنامهریزی سازمانی مورد توجه قرار گیرد.
A in Public Management, Department of Management, Dehaghan Branch, Islamic Azad University, Esfahan, Iran Abstract The purpose of this study was to investigate the relationship between quality of work life and employee well-being.