چکیده:
همه ما در مباحثات علمی تعبیراتی مانند «علت، حکمت، فلسفه،» را زیاد بکار میبریم و در فلسفه هم خواندهایم که هر معلولی یک علتی دارد و هیچ پدیدهای در این عالم بدون علت و حکمت و فلسفه نیست و سلسله تمامی علتها به ذات باری تعالی بر میگردد. اما آنچه مهم است، دقت و توجه در این تعابیر است و از آنجایی که شارع مقدس که متکلمی حکیم است و کلامش بر اساس ضابطه است، باید دید سرّ اختلاف در این تعابیر چیست؟ آیا از باب تفنن در عبارات است و اینکه این تعابیر مرادف همدیگر هستند؟ یا اینکه بین اینها فرق هست و با همدیگر تفاوت دارند؟
نوشتار حاضر به بررسی تفاوتهای علت و حکمت میپردازد و بیان میکند که به طور ماهوی بین علت و حکمت فرق هست و این از باب تفنن در عبارت نیست. مباحثی که در این نوشتار میخوانید به طور خلاصه، نخست به مفهوم شناسی واژگان (حکمت، علت، سبب و..) اشاره شده، سپس به سیر تاریخی ملاکات احکام در بین شیعه و اهل سنت پرداخته، و هم چنین به مباحثی مانند فرق علت و حکمت، معیار تشخیص علت از حکمت، اصل اولی در مساله، جایگاه حکت در استنباط احکام، و در نهایت به آثار فقهی علت و حکمت اشاره شده است.
خلاصه ماشینی:
مفهوم شناسی واژگان: علت در تعریف علت تنها چیزی که می توان بیان کرد این است که چون علت از معقولات ثانیهی فلسفی است، به چیزی می گویند که از وابستگی یک موجود به موجود دیگر انتزاع می شود و علت برای خود اقسامی دارد که در مباحث احکام شرعی تنها دو قسم از آن یعنی علت فاعلی و علت غائی کاربرد دارند.
زیرا در آن میان حکم و موضوع مناسبت بر قرار نشده است حتی برخی تصریح کرده اند میان سبب و مسبب مناسبت ظاهری وجود ندارد اما شارع سبب قرار داده است که اگر این قید باشد میان علت و سب مباینت است.
جایگاه حکمت در استنباط علل احکام ازظاهر بسیاری از کلمات فقهای شیعه استفاده می شود که اتکای به حکمتِ حکم برای تسری دادن به سایر موارد جایز نیست و این اصل مسلمی است و همیشه میان علت و حکمت فرق گذاشته اند.
اگر در جایی به نظر آنان حکمت باشد، گفته اند نمی توان به آن تمسک کرد، گر چه در مواردی میان فقها این اختلاف وجود دارد که مثلا این وصف حکمت است یا علت.
همچنان که برخی از بزرگان مانند آیه الله بروجردی فرموده اند و سخن مرحوم سید مرتضی درباره مفهوم شرط را نیز بر آن حمل کرده اند همه موضوعات احکام چه به صورت شرط یا وصف یا لقب ذکر شوند، مفید مفهوم فی الجمله هستند و الا لغویت لازم می آید مثلا ظاهر جمله «اکرم العالم العادل» این است که عدالت قید احترازی است و فی الجمله در وجوب اکرام دخالت دارد هر چند علیت منحصره استفاده نمی شود.