چکیده:
بررسی سطوح مختلف تصمیم گیری در کشور از دو مجرای عدم توجه به عنصر هدفمندی، به معنای نبود درک صحیح و درخور از
مفهوم برنامه ریزی در توسعه و همچنین نادیده گرفتن عنصر عقلانیت به معنای توجه نکردن به ماهیت انسان، شیوه تفکر او و هویت
جمعی تصمیمات و اقدامات او نشان می دهد این دو عامل از جمله دلایلی هستند که منجر به عجین شدن ساختار برنامه ریزی کشور
با دوره های توسعه نیافتگی شدهاند. لذا هدف پژوهش حاضر آن است که به کمک رویکرد فراترکیب به عنوان یک روش تحقیق
کیفی برای جمع بندی نظام مند نتایج یافته های تحقیقات پیشین، ٣٠ مقالۀ علمی پژوهشی که به عقلانیت و یا حکمرانی بین سال
های ١٩٩٠ تا ٢٠٢٠ پرداخته بودند شناسایی و پس از غربال گری، ٢٠ مقاله انتخاب و بررسی شد. درمجموع ٢٠ کد که با مولفه های
اصلی مورد نظر سنخیت بیشتری داشتند از آنها استخراج و در قالب ٤ مقولۀ عقلانیت؛ پیشرفت؛ اصیل و اصالت؛ حکمرانی فراگیر به
این موضوع دست یافت که براساس مبانی نظری عقلانیت و با تعیین دو شاخص هماهنگی و الزام در اجرای برنامهها؛ آیا تعامل
میان عقلانیت و نقش آن در بکارگیر الگوی حکمرانی فراگیر در نظام خط مشی گداری کشور موثر واقع می گردد؟ از آن جا که
مسئله ی «توسعه» یکی از اساسیترین اهداف جهان مدرن است و غالب تئوریها و مکاتب علمیای که در زمینه ی پیشرفت وجود
دارد، زاییده ی تمدن مغرب زمین است، لازم است برای شناخت و نقد این تئوریها و رسیدن به الگوی توسعه و پیشرفت عقلانیت
حاکم بر حکمرانی فراگیر را بشناسیم و آن را مورد نقد قرار دهیم، یافته های این پژوهش نشان می دهند اولویت های تصمیم
گیری در کشور بیش از آنکه حاصل تعاملی کارآمد میان عقلانیتها باشد، برآمده از تعاملی تحویل گرایانه بوده و در سطوح
گوناگون تصمیم گیری این عقلانیت سیاسی بوده که براقدامات صورت گرفته تسلط داشته است.