چکیده:
چندجانبهگرایی در عرصه بینالملل به معنای ائتلاف چند کشور برای پیشبرد یک هدف مشترک است. از طرف دیگر یکجانبهگرایی هر گونه آموزه یا برنامهای است که از اقدام یکجانبه حمایت میکند. چنان اقدامی ممکن است با بیاعتنایی به جانبهای دیگر یا همراه با ابراز تعهد به سمتوسویی باشد که دیگر جانبها با آن موافق باشند. تفاوت های چندجانبه گرایی و یکجانبه گرایی در سه مشخصه بنیادی؛ غیرقابل تقسیم بودن، اصول کلی رفتار و معامله به مثل پراکنده است. یکجانبهگرایی اگرچه در همه موارد یک امر نامشروع و خلاف قواعد حقوقی تلقی نمیشود، اما خلاف روح، ارزشها و اهدافی است که حقوق بینالملل عرفی و معاهدهای هردو دنبال میکنند. ایالات متحده و همراهانش به دنبال این تفکر هستند که آمریکا امر خطیر حفظ نظم عمومی جهان را بر عهده گرفته و برای انجام صحیح آن نمی توان صرفا به نظام قراردادی بین الملل و حقوق جهانی متکی بود، بلکه آمریکا باید بتواند بصورت بین المللی و فاق از قیدهای نهادهای حقوقی جهانی به افزایش سطح هنجارها و ارزش هایی چون آزادی، دموکراسی و حقوق بشر بپردازد، حتی اگر نقض حقوق بین المللی صورت بگیرد در حالیکه کلیه پیشرفتهای اتحادیه اروپایی طی دهههای گذشته، در زمینه داخلی وسیاست خارجی مبتنی بر نظم چند جانبه گرایانه بنا نهاده شده است. چین نیز مدعی است می کند که از یک روش توسعه علمی، مستقل، باز، صلح آمیز، مشارکتی پیروی می کند. توسعه صلح آمیز، مشارکتی و مشترک به طور مستقیم در ارتباط با رویکرد چندجانبه گرایی چین نسبت به کشورهای خارجی است.
Multilateralism in the international arena means a coalition of several countries to advance a common goal. Unilateralism, on the other hand, is any doctrine or program that supports unilateral action. Such an action may be accompanied by disregard for the other parties or by an expression of commitment to a party to which the other parties agree. The differences between multilateralism and unilateralism in three fundamental characteristics; Indivisibility, the general principles of behavior and transaction are equally scattered. Unilateralism, although not in all cases considered illegitimate and contrary to legal rules, is contrary to the spirit, values and goals pursued by both customary international law and treaties. The United States and its allies are pursuing the idea that the United States has a serious responsibility to maintain world order, and to do so properly, one must not rely solely on the international treaty system and international law, but the United States must be able to act internationally and independently. The constraints of global legal institutions raise the level of norms and values such as freedom, democracy and human rights, even if international law is violated, while all EU progress over the past decades has been based on domestic and foreign policy based on a multilateral order. Has been inserted. China also claims to follow a scientific, independent, open, peaceful, participatory approach to development. Peaceful, participatory and joint development is directly related to China's multilateral approach to foreign countries.
خلاصه ماشینی:
ايالات متحده و همراهانش به دنبال اين تفکر هستند که آمريکا امر خطير حفظ نظم عمومي جهان را بر عهده گرفته و براي انجام صحيح آن نمي توان صرفا به نظام قراردادي بين الملل و حقوق جهاني متکي بود، بلکه آمريکا بايد بتواند بصورت بين المللي و فاق از قيدهاي نهادهاي حقوقي جهاني به افزايش سطح هنجارها و ارزش هايي چون آزادي، دموکراسي و حقوق بشر بپردازد، حتي اگر نقض حقوق بين المللي صورت بگيرد در حاليکه کليه پيشرفت هاي اتحاديه اروپايي طي دهه هاي گذشته ، چه در زمينه داخلي و چه در زمينه سياست خارجي مبتني بر نظم چند جانبه گرايانه بنا نهاده شده است .
حتي ويژگي ديگرش عدم پيروي از قوانين و مقررات عمومي و انتخاب شيوه اي جدا مي باشد بطوريکه ديگر دولت ها را مجبور مي سازد تا مشروعيت اين عملش را پذيرا گردند بدون اينکه خود اقدام به ابداع و يا عمل خلاف قواعد عمومي نمايد (١٠ ,٢٠١١ ,Posner &Bradford )، از اين نظر يکجانبه گرايي به منزله رفتار ستيزه جو در حقوق بين الملل فهميده مي شود (٣ :٢٠١٦ ,Czina).
٤-١-١-اتکا به قدرت سخت آمريکا مدعي حافظ نظم و امنيت جهاني است و تلاش مي کند تا ديگر کشورها را قانع نمايد که اين دولت حق دارد براي حمايت از امنيت جهاني و ليبرال دموکراسي از مولفه نظامي استفاده نمايد، بنابراين بسياري از حقوقي ها، بسياري از حرکت هاي خاص و يکجانبه گرايانه آن را به مولفه نظامي و بکارگيري آن بطور بالقوه يا بالفعل مي دانند (١٤-١٣ :٢٠٠٨ ,Safrin).