چکیده:
بیان مساله:
تجربه زیسته انسان نشان میدهد که آدمی سخت نیازمند معناست، چیزی که او را به «بودن» پیوند دهد. اما بر مبنای فلسفه اگزیستانسیالیسم هستی، هیچ برنامه و نقشه از پیش طراحی شدهای ندارد. مطابق این فلسفه چالش اصلی این است که چگونه میتوان در جهانی بیمعنا، معنایی آفرید. به نظر میرسد گردشگری فعالیتی است که می تواند ضمن مفرح و آموزنده بودن، نقش معنا بخشی به زندگی را هم ایفا نماید.
هدف
از آنجا که در کشور ما مفهومپردازی به خصوص در حوزه علوم انسانی و اجتماعی ضرورتی غیر قابل تردید است و با توجه به اینکه در رشته گردشگری، این مهم با رکود و کمتوجهی مواجه است و اغلب پژوهشها در این حوزه معطوف به بازآزمایی مفاهیم و نظریههای موجود و طبیعتا فاقد مفاهیم و نظریات جدید است، لذا هدف از این پژوهش آفرینش دانش و مفهومپردازی بینرشتهای در موضوع مورد مطالعه بوده است تا نشان دهد انواع مختلف گردشگری در معنادرمانی انسان امروز چه سهمی دارند.
روش تحقیق:
این مطالعه پژوهشی میانرشتهای و کیفی از نوع پدیدارشناسانه تفسیری است که با انجام مطالعات کتابخانهای و با انجام مصاحبه های عمیق و نیمه ساختارمند به انجام رسیده است. سوال تحقیق: هر یک از انواع گردشگری، در کدام شیوه معنادرمانی میتواند ایفای نقش نماید؟
نتیجه گیری:
نتایج پژوهش بیانگر این است که «تجربهاندوزی و دنیادیدگی» که یکی از شیوههای معنابخشی به زندگی میباشد، بالاترین رتبه را در انواع متفاوت گردشگری به خود اختصاص داده و بعد از آن «لذتگرایی» و «خودشکوفایی» در رتبههای دوم و سوم معنادرمانی در انواع گردشگری هستند.
خلاصه ماشینی:
هدف پژوهش اين مقاله قصد دارد تا با واکاوي معناي زندگي در فلسفۀ اگزيستانسيال نشان دهد که انواع مختلف گردشگري در معنادرماني انسان امروز چه سهمي دارند.
پرسش اصلي گونه هاي گردشگري در کدام شيوة معنادرماني مي تواند ايفاي نقش کند؟ پرسش هاي فرعي فعاليت هاي معنابخش به زندگي در فلسفۀ اصالت وجود (اگزيستانسياليسم )کدام فعاليت هاهستند؟ گونه هاي گردشگري با توجه به انگيزه و هدف گردشگر، کدامند؟ کدام فعاليت هاي «معنادرماني » در انواع گردشگري تبلور بيشتري دارند؟ روش پژوهش اين مطالعه پژوهشي کيفي و از نوع پديدارشناسي تفسيري است که پژوهشگر در فرايند پژوهش به تفسير معناي تجارب زيستۀ افراد مي پردازد.
لذا محققان براي يافتن پاسخ پرسش اصلي و پرسش هاي فرعي تحقيق ، با توجه به ميان رشته اي بودن آن تلاش کرده اند تا مطابق مدل مفهومي ارائه شده در تصوير ١ نشان دهند که گردشگري چگونه مي تواند به زندگي انسان امروزي معنا بخشد و ارتباط مفهومي ميان اين دو مقولۀ هستي شناسانه و انسان شناسانه برقرارشود.
لطفي خاچکي ،١٣٨٧؛ فرجي راد و آقاجاني ،١٣٨٨؛ قادري ،١٣٨٣؛ فرجي راد، پريشان و ياري حصار، ١٣٩٦؛ زارع اشکذري ، سقايي ، موسوي و مختاري ملک آبادي ، ١٣٩٣؛ سيف الديني ، رهنمايي و فرهودي ، ١٣٩٣؛ حاتمي نژاد و شريفي ، ١٣٩٤؛ ميرواحدي و اسفندياري بيات ، ؛١٣٩٥؛ ضرغام بروجني و بذرافشان ، ١٣٩٥؛ بيات و خزائي پول ، ١٣٩٥؛ عزتي ، معيتي و مرتضايي ، ١٣٩٦؛ بسته نگار، حسني و خاکزار بفرويي ، ١٣٩٦؛ تولايي ، سليماني ، جهاني دولت آباد و جهاني دولت آباد، ١٣٩٦؛ شفيعي ، رجب زاده قطري ، حسن زاده و جهانيان ،١٣٩٩؛ مظفري ، پورمحدي و عزت پناه ،١٣٩٩؛ بسته نگار، ١٣٩٩؛ تاجپور،١٣٩٦؛ معرفي انواع مختلف گردشگري ، بي .