چکیده:
طرحوارة نیرو، یکی از مؤلفههای مهم در زبانشناسی شناختی است که اساس استعارة مفهومی را تشکیل میدهد. مارک جانسون، طرحوارة نیرو را به هفت بخش تقسیم میکند که با استفاده از آن، میتوان مراحل گذار عارف را در متون عرفانی بررسی کرد. جستار حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی درصدد است مسئلة انواع طرحوارههای نیرو و چگونگی تأثیرشان را بر سیر و سلوک عارف، در مثنوی معنوی مولانا و قصیدة تائیة کبرای ابنفارض بررسی کند. نتایج تحقیق بیانگر آن است که طرحوارة اجبار، در دو مقولة واژگانی و دستوری قابل بررسی است. سراسر مثنوی معنوی و قصیدة تائیة کبرا، دربرگیرندة طرحوارة حرکتی است که در آن عارف، با مانعهایی مواجه میشود که این مانعها، بسان سدّی قدرتمند عمل میکنند و عارف را از درنوردیدن مراحل سلوک باز میدارند. در طرحوارة نیروی مقابل، دو نیرو به شدّت به یکدیگر برخورد میکنند که برآیند این دو نیرو، منجر به ایجاد وحدت میشود. در طرحوارة رفع مانع، مولانا و ابنفارض عناصری چون ریاضت، تجرید و دوری از تناسخ را در زدودن مانعها موثّر میدانند. در طرحوارة انحراف از جهت، هر دو شاعر علوم ظاهری را، عامل مهمی در توقف و ایستایی عارف به شمار آوردهاند.
The force schema is one of the important components in cognitive linguistics
that forms the basis of metaphor. Mark Johnson outlines seven types of force
schemas which can be used to examine the stages of spiritual journey (suluk)
in mystical texts. The present article, by using analytical descriptive method,
attempts to examine the types of force schemas and the process of their
influence on the mystic's spiritual journey in Jalal-a-Din Rumi's Masnavi
Manavi and Ibn al-Farid's Nazm-as-suluk (The Wine Ode). The results show
that the compulsion schema can be studied in two lexical and grammatical
categories. Masnavi Manavi and Nazm-as-suluk include a motion schema in
which the mystic faces obstacles that act like a barrier and prevent the mystic
from entering the stages of spiritual journey (suluk). In the counterforce
schema, two forces collide strongly with each other, and the resultant of these
two forces leads to the creation of unity. In the restraint removal schema, Rumi
and Ibn al-Farid consider elements such as asceticism, purification and denial
of reincarnation to be effective in removing obstacles. In the diversion
schema, both poets have considered the exoteric knowledge as an important
factor in the mystic's lack of progress.
خلاصه ماشینی:
697079 بررسي تطبيقي طرح وارة نيرو بر سير و سلوک عارف (در مثنوي معنوي مولانا و قصيدة تائيه کبراي ابن فارض ) خديجه بهرامي رهنما استاديار گروه زبان و ادبيات فارسي ، واحد يادگار امام خميني (ره ) شهرري ، دانشگاه آزاد اسلامي ، تهران ، ايران چکيده طرح وارة نيرو، يکي از مؤلفه هاي مهم در زبان شناسي شناختي است که اساس استعارة مفهومي را تشکيل ميدهد.
جستار حاضر با روش توصيفي ـ تحليلي درصدد است مسئلۀ انواع طرح واره هاي نيرو و چگونگي تأثيرشان را بر سير و سلوک عارف ، در مثنوي معنوي مولانا و قصيدة تائيۀ کبراي ابن فارض بررسي کند.
سراسر مثنوي معنوي و قصيدة تائيۀ کبرا، دربرگيرندة طرح وارة حرکتي است که در آن عارف ، با مانع هايي مواجه ميشود که اين مانع ها، بسان سدّي قدرتمند عمل ميکنند و عارف را از درنورديدن مراحل سلوک باز ميدارند.
بنابراين ، درصدد هستيم تا با استفاده از ابزارهايي که زبان شناسي شناختي در اختيار ما قرار ميدهد، به بررسي تأثير طرح وارة نيرو بر سير و سلوک عارف در مثنوي معنوي و قصيدة تائيه کبراي ابن فارض بپردازيم .
از اين رو، از ضرورت هاي اين تحقيق ، آن است که به وسيلۀ طرح وارة نيرو، ميتوان تجربۀ عرفاني هر دو شاعر را به مفاهيمي عيني و ملموس و قابل فهم براي همگان مبدّل ساخت و نيز، به رمزگشايي از انديشه ها و نمادهاي عرفاني به کار رفته در هر دو اثر پرداخت و مراتب سير و سلوک عارف را تبيين کرد.