چکیده:
یونگ روانکاوی را باستانشناسی در بستر گونههای انسانی میداند. از همینرو اصطلاح «کهنالگو» (آرکیتایپ) که زیربنای نظریۀ فرایند تفرّد است، حاصل اشتقاق دو واژۀ باستانشناسی (آرکیولوژی) و گونهشناسی (تایپولوژی) است. تفرّد، کهنالگوی رشد روانی است که غیرارادی، تدریجی، منظم و نیرومند است. این کهنالگو متشکل از زنجیرۀ کهنالگوهایی همچون سایه، نقاب، پیر خردمند، آنیما و خویشتن است. غایت فرایند تفرّد چیزی جز یکپارچهسازی آگاهانۀ تمام حلقههای این زنجیرۀ کهنالگویی نیست. در همین راستا، پژوهش پیشِرو با روش تحلیلی ـ توصیفی در پی بازشناسی زنجیرۀ کهنالگوهای تفرّد و چگونگی فرایند یکپارچه شدن آنها است. از آنجا که در خوانش یونگیِ کتابهای کودک ایرانی، نشانههای تصویری همواره مغفول واقع شدهاند؛ کتاب تصویری «بوقی که خروسک گرفته بود» برای موضوع پژوهش اختیار شده است. کتاب مذکور اثر حامد حبیبی و به تصویرگری علیرضا گلدوزیان است. نتیجۀ پژوهش نشان میدهد: شناخت شکافهای میان خودآگاه و ناخودآگاه و پذیرش بخش تاریکِ وجود، لازمۀ شکلگیری هویت یکپارچۀ انسان است.
Jung considers psychoanalysis as archeology of human consciousness. On this
basis, the term "archetype", which underlies the theory of the process of
individuation, is derived from a combination of the terms archeology and
typology. Individuation is the archetype of psychological development which
is involuntary, gradual, regular and strong. It consists of a chain of archetypes
such as shadow, persona, wise old man, anima. The goal of the process of
individuation is the conscious integration of the components of this archetypal
chain in the form of a single archetype called "self". Jung's psychomythological
analysis is based on the discovery and interpretation of
archetypes, and in the present research, we use this method of analysis to
recognize and interpret archetypes related to the process of individuation in
the story The horn that got Croup, written by Hamed Habibi and illustrated by
Alireza Goldooziyan. We are also looking for an answer to the question of
how the archetypes of psychological development are represented in the text
and images of the story. The innovation of the research is that it examines the
theory of individuation in a text composed of text and image. In other words,
it considers the interaction of archetypes related to individuation in the verbal
and visual text. The results show that the pattern of identification in such
stories is the reproduction of the archetype of individuality.
خلاصه ماشینی:
روش و سؤال پژوهش پژوهش حاضر به روش روش تحليلي ـ توصيفي در پي پاسخ به پرسش هاي ذيل است : ١ـ زنجيرة کهن الگوهاي مرتبط با فرايند تفرد چه رابطه اي با شخصيت ها، کنش ها، مکان ها و ساير عناصر متن مکتوبِ داستان دارند؟ ٢ـ در متنِ تصويري داستان ، چه نشانه هايي وجود دارد که مقوّم زنجيرة کهن الگوهاي مرتبط با فرايند تفرد است ؟ ٣ـ برهم کنش کهن الگوهاي بازنموده در متن مکتوب و متن تصويري داستان ، چگونه الگوي فرايند تفرد را تفسير ميکند؟ ٤ـ ساختار روايي داستان ، از کدام کهن الگوهاي پيرنگ ساز تبعيت ميکند؟ پيشينه پژوهش از آنجا که نقد اسطوره اي و کهن الگويي همه فهم و قريب به اذهان است ، اين رويکرد مطمح نظر مقالات زيادي قرار گرفته است ، از جمله : حر و همکاران (١٣٩٦)، در مقالۀ «خوانش روان شناسانه از درون مايۀ داستان تابستان زاغچه براساس فرايند فرديت يونگ »، بالار و همکاران (١٣٩٩)، در مقالۀ «تحليل فرايند فرديت يابي نوروز در منظومۀ گل ونوروز براساس نظريۀ تفرد يونگ » و طغياني و ٤٦ / فصلنامۀ ادبيات عرفاني و اسطوره شناختي ــــــــــــــــــــــ اميرحسين زنجانبر ـ ايوب مرادي پوده (١٣٩٤) در «تحليل روان شناختي ويس ورامين براساس نظريۀ ليبيدوي ١ فرويد و فرديت يونگ ».
» (فوردهام ١٣٩٣: ٨٢) تصويرشماره سه ٥٤ / فصلنامۀ ادبيات عرفاني و اسطوره شناختي ــــــــــــــــــــــ اميرحسين زنجانبر ـ ايوب مرادي دوچرخه نمادي از دنياي مدرني است که به عنوان نقاب و پوششي دروغين ، هويت تک ساحتي بوق را تنها با کارکرد سروصدا تعريف مينمايد و مانع ارتباطش با نيروهاي بالقوة راستين ناخودآگاهش ميشود و اين نقابِ افزايش يافته احساس پوچي و يأس (به قول يونگ ، نوروز عمومي عصر ما) را براي بوق به همراه ميآورد.