چکیده:
فرهنگ، عرصهای پیچیده و چند بعدی است و این پیچیدگی، طراحی الگویی برای سیاستگذاری در عرصه فرهنگ را ایجاب میکند. دو رویکرد بنیادین برای سیاستگذاری فرهنگی وجود دارد. رویکرد توسعهی نوسازی و ضرورت تطبیق فرهنگ با برنامههای توسعه که به آن «فرهنگ توسعه» گفته میشود و رویکرد «توسعهی فرهنگی» که بر اهمیت فرهنگ در امر توسعه تأکید میکند. از دیدگاه رویکرد توسعهی فرهنگی، توسعه باید از صافی فرهنگ و سنتهای بومی بگذرد و با هویت ملی و نظام ارزشی یک جامعه همساز گردد. این رویکرد، میتواند مبنای کلی سیاستگذاری فرهنگی قرار گیرد. سیاستگذاری فرهنگی، خود نیازمند تعریف الگویی است و این الگو، به تعریف فرهنگ وابسته است. بر این اساس، میتوان فرهنگ را دارای چهار لایه باورها، ارزشها، هنجارها و نمادها دانست که در طول هم قرار گرفتهاند. لایه باورها، تاریخیترین لایه فرهنگ است که در طی تاریخ یک تمدن شکل گرفته و بخش تهنشین شده یک فرهنگ را تشکیل میدهد. هر چه از لایه باورها به سمت لایه نمادها حرکت میکنیم، از میزان تاریخمندی و ثبات کاسته شده و بر تغییرپذیری افزوده میشود؛ به طوری که لایه نمادها، تغییرپذیرترین لایه فرهنگ و عرصه ظهور گوناگونی فرهنگی است. بنابراین، فرهنگ دارای عناصر ثابت و متغیری است که عناصر ثابت آن مبانی سیاست فرهنگی دولت در امر پیشرفت را شکل میدهند و عناصر متغیر، امکان به رسمیت شناختهشدن گوناگونی فرهنگی را فراهم میسازند. به این ترتیب، به الگویی برای سیاستگذاری فرهنگی دست خواهیم یافت که در آن در عین وحدت در زیربناهای فرهنگی، گوناگونی فرهنگی نیز امکان ظهور و بروز مییابد.