چکیده:
اخلاق میتواند ممیز احکام فقهی باشد، اهمیت این موضوع بسیار زیاد است که میشود برخی احکام فقهی را در جنبه های مختلف، تغییر دهد؛ مثلا در باب نکاح این فتوا از فقها وجود دارد که اگر یک مرد بالغی با یک دختر صغیری با اذن ولی این نوزاد ازدواج کند، تمام مسائل و احکام زناشویی؛ که یکی از آن موارد استمتاع از همسر میباشدباید رعایت شود، که این حکم از طرف فقها مطرح شده و حکم به جواز این ازدواج داده اند. اما این حکم با موضوع مهم اخلاقی سازگاری ندارد و این فعل را جزء افعال قبیح میداند، از همین حکم اخلاقی میشود جلوی جواز این حکم که فقهاء مطرح کرده اند را گرفت و تغییر داد. نمونه دیگر اینکه تعیین جنسیت فرزند بدون دخل و تصرف انسان به صورت طبیعی محقق میشود اما با توجه به پیشرفت علم پزشکی، میشود تعیین جنسیت به دلخواه خود افراد به وجود آید و این مسئله مورد فتوای فقها قرار گرفته که حکم به جواز آن داده اند؛ اما باید گفت این مسئله خلاف حکم اخلاقی است به خاطر اینکه اگر فرض شود کسی یا افرادی در یک جامعه بگویند ما فقط پسر میخواهیم و یا بالعکس؛ یا همه مردم این تقاضا را داشته باشند، این مسئله باعث خلل در نظام آفرینش میشود، باعث ازدحام جمعیت قشر خاصی در جامعه در زمانی محدود میشود که معضلات زیادی را به وجود می آورد و در یک عرصه از زمان، تولید نسل که فلسفه آن توسط زن و مرد محقق میشود؛ تخطئه میگردد.
Morality can be the judge of jurisprudence, the importance of this matter is so great that it is possible to change some jurisprudence in different aspects; For example, regarding marriage, there is a fatwa from jurists that if an adult man marries a minor girl with the permission of the baby's guardian, all marital issues and rules; One of those cases is the enjoyment of one's wife. It should be observed that this ruling was proposed by the jurists and they ruled that this marriage is permissible. But this ruling is not compatible with the important moral issue and considers this action as one of the ugly actions, from this moral ruling, the legality of this ruling that the jurists have proposed can be stopped and changed. Another example is that determining the gender of a child is achieved naturally without human intervention, but due to the advancement of medical science, it is possible to determine the gender according to the wishes of individuals, and this issue has been subject to the fatwa of the jurists, who have ruled that it is permissible. But it must be said that this issue is against the moral ruling because if it is assumed that someone or people in a society say that we only want a boy or vice versa; or all people have this demand, this problem causes disruption in the system of creation,
خلاصه ماشینی:
مميزي اخلاق در احکام فقهي جواد قلي يان اميري ١ تاريخ دريافت :١٣٩٨/٤/٣٠ عابدين مومني ٢ تاريخ پذيرش : ١٣٩٨/١١/٢ محمد علي خيراللهي ٣ علي فقيهي ٤ چکيده اخلاق ميتواند مميز احکام فقهي باشد، اهميت اين موضوع بسيار زياد است که ميشود برخي احکام فقهي را در جنبه هاي مختلف ، تغيير دهد؛ مثلا در باب نکاح اين فتوا از فقها وجود دارد که اگر يک مرد بالغي با يک دختر صغيري با اذن ولي اين نوزاد ازدواج کند، تمام مسائل و احکام زناشويي؛ که يکي از آن موارد استمتاع از همسر ميباشد، که اين حکم از طرف فقها مطرح شده و حکم به جواز اين ازدواج داده اند.
نمونه ديگر اينکه تعيين جنسيت فرزند بدون دخل و تصرف انسان به صورت طبيعي محقق ميشود اما با توجه به پيشرفت علم پزشکي، ميشود تعيين جنسيت به دلخواه خود افراد به وجود آيد و اين مسئله مورد فتواي فقها قرار گرفته که حکم به جواز آن داده اند؛ اما بايد گفت اين مسئله خلاف حکم اخلاقي است و مطابقت با اخلاق ندارد به خاطر اينکه اگر فرض شود کسي يا افرادي در يک جامعه بگويند ما فقط پسر ميخواهيم و يا بالعکس ؛ يا همه مردم اين تقاضا را داشته باشند، اين مسئله باعث خلل در نظام آفرينش مي شود، باعث ازدحام جمعيت قشر خاصي در جامعه در زماني محدود ميشود که معضلات زيادي را به وجود ميآورد و در يک عرصه از زمان ، توليد نسل که فلسفه آن توسط زن و مرد محقق ميشود؛ تخطئه مي گردد.