چکیده:
بر مبنای مطالعات شناختی، انسان مفاهیم انتزاعی را بر مبنای مفاهیم تجربهپذیر درک میکند. قرآن کریم در قالب متنی زبانی مفاهیم انتزاعی و خارج از محدودۀ ادراک حسی انسان را بر مبنای مفاهیم حسی و ملموس مفهومسازی کرده است. در این پژوهش تلاش شده است با بهرهگیری از زبانشناسی شناختی، الگوی مفهومسازی شیطان در قرآن بر مبنای طرحوارۀ تعادل بررسی شود؛ این طرحواره نقش مهمی در انسجامبخشی جنبههای مختلف فهم انسان دارد و در مفهومسازی شیطان در قرآن دیده میشود. در قرآن دو الگوی مفهومسازی بر مبنای طرحوارۀ تعادل وجود دارد: 1- شیطان، خود را عامل ایجاد تعادل و ثبات ابدی و مکمل تعادلی معرفی میکند که خدا برای انسان ایجاد کرده است و انسان را با تکیه بر تجربۀ مطلوب وی از حالت تعادل به پیروی از خود سوق میدهد؛ 2- خداوند با نسبتدادن مفاهیمی همچون فتنه، رجز، رجس، نزغ، مرید، خبط و استفزاز، شیطان را عامل برهمزنندۀ تعادل در جنبههای مختلف زندگی فردی و اجتماعی ازجمله روابط انسان با خدا، رابطۀ افراد خانواده و افراد جامعه، معرفی و او را برهمزنندۀ تعادل اقتصادی جامعه، عامل ایجاد آشوب اجتماعی و ایجاد اضطراب و بیتعادلی ذهنی در افراد میداند و به این ترتیب، با بهرهگیری از تجربۀ نامطلوب انسان از بیتعادلی که آن را ازطریق قوای ادراک حسی دریافت کرده است، مفهوم شیطان و پیروی از او را بهصورت کاملا ملموس در ذهن انسان به تصویر میکشد.
Based on cognitive studies, human beings understand abstract concepts
based on experiential concepts. The Holy Qur'an, as a linguistic text, has
conceptualized abstract concepts, using ideas and modes of reasoning
grounds in the sensory-motor system. Using cognitive linguistics, this study
seeks to examine the pattern of conceptualization of Satan in the Qur'an
based on the balance schema as a schema that plays an important role in
integrating various aspects of human understanding and is seen in the
conceptualization of Satan in the Qur'an. There are two models of
conceptualization in the Qur'an based on the balance scheme: 1- Satan
introduces himself as the agent of creating balance and complementing the
balance that God has created for human beings and in this way man is led to
follow him. 2- By attributing concepts such as "Fitna", "Rijz", "Rijs",
"Nazgh", "Murid", "Khabt", and "Istifzaz", God introduces Satan as a
disturbing factor of balance in various aspects of individual and social life,
including human relations with God and the relationship between family
members and members of society. Thus, by taking advantage of man's
unfavorable experience of the imbalance he has experienced through
sensory powers, God depicts the concept of Satan and following him in a
very tangible way in human mind.
خلاصه ماشینی:
در قرآن دو الگوی مفهومسازی بر مبنای طرحوارۀ تعادل وجود دارد: 1- شیطان، خود را عامل ایجاد تعادل و ثبات ابدی و مکمل تعادلی معرفی میکند که خدا برای انسان ایجاد کرده است و انسان را با تکیه بر تجربۀ مطلوب وی از حالت تعادل به پیروی از خود سوق میدهد؛ 2- خداوند با نسبتدادن مفاهیمی همچون فتنه، رجز، رجس، نزغ، مرید، خبط و استفزاز، شیطان را عامل برهمزنندۀ تعادل در جنبههای مختلف زندگی فردی و اجتماعی ازجمله روابط انسان با خدا، رابطۀ افراد خانواده و افراد جامعه، معرفی و او را برهمزنندۀ تعادل اقتصادی جامعه، عامل ایجاد آشوب اجتماعی و ایجاد اضطراب و بیتعادلی ذهنی در افراد میداند و به این ترتیب، با بهرهگیری از تجربۀ نامطلوب انسان از بیتعادلی که آن را ازطریق قوای ادراک حسی دریافت کرده است، مفهوم شیطان و پیروی از او را بهصورت کاملاً ملموس در ذهن انسان به تصویر میکشد.
این طرحواره در مفهومسازی مربوط به نخستین رویارویی آدم(ع) و ابلیس دیده میشود و در گامهای بعد نیز تأثیر شیطان و دشمنان فرد/جامعه دینی همچون کفار و منافقان که میتوان تعبیر کلی شیاطین یا جنود شیطان را برای آنها به کار برد، با کمک طرحوارۀ تعادل مفهومسازی شده است.
بررسی معنای لغوی ماده «رجس» در کنار مطالعۀ کاربردهای قرآنی نشان میدهد اطلاق رجس بر شیطان، کفار و منافقان به این معنا است که شیطان بهعنوان دشمن بشر با گسترش شراب و قمار که بر هم زنندۀ تعادل ذهنی و اقتصادی در دو سطح فرد و جامعه است، بین افراد دشمنی ایجاد میکند.