چکیده:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل بروز خودشیفتگی رهبران و طراحی مدلی به منظور نشان دادن چگونگی شکلگیری این پدیده انجام پذیرفت.
طرح پژوهش/ روششناسی/ رویکرد: پژوهش حاضر از نوع پژوهشهای آمیخته (با رویکرد کیفی و کمّی) است که از نظر هدف کاربردی و از نظر روش گردآوری اطلاعات پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل خبرگان دانشگاهی و مدیران ارشد سازمانهای دولتی هستند که با استفاده از روش نمونهگیری گلولهبرفی و بر اساس اصل کفایت نظری اعضای نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده در بخش کیفی مصاحبه نیمهساختاریافته و در بخش کمّی پرسشنامه است. در این پژوهش، برای تحلیل دادهها در بخش کیفی از روش کدگذاری و نرمافزار Atlas. ti و برای تحلیل کمّی از روش مدلسازی ساختاری تفسیری بهره گرفته شد.
یافتهها: یافتههای پژوهش مشتمل بر ارائه مدل شکلگیری خودشیفتگی رهبران در چهار سطح عوامل زمینهساز، عوامل رفتارساز، بروز پدیدۀ خودشیفتگی، و پیامدهای خودشیفتگی رهبران است. در خصوص تشریح مدل باید ابراز داشت که در سطح اول، عوامل زمینهساز قرار دارند که باعث ایجاد رفتارهای شکلدهندۀ خودشیفتگی میشوند. این رفتارها که در سطح دوم ظهور مییابند، باعث شکلگیری ابعاد اصلی خودشیفتگی رهبران میشوند. در نهایت، در سطح پایانی الگو که برایند مراحل پیشین است، پیامدهای خودشیفتگی رهبران شامل تمرکز در تصمیمگیری، رهبری مغرورانه، مدیریت خودکامه، تحکم بیمنطق، و تضعیف توانش فکری و عقلانی رهبر میشوند.
ارزش/ اصالت پژوهش: این پژوهش یکی از جدیدترین پدیدههای سازمانی تحت عنوان خودشیفتگی رهبران را مورد مطالعه قرار میدهد و مدلی را در جهت چگونگی شکلگیری آن ارائه میکند که مدیران و رهبران سازمانی را نسبت به چگونگی پیدایش این عارضه آگاه میسازد.
پیشنهادهای پژوهشی/ اجرایی: با توجه به مدل شکلگیری خودشیفتگی رهبران که در پژوهش حاضر تشریح شده است، این پژوهش پیشنهادهایی را در جهت جلوگیری از شکلگیری عارضه خودشیفتگی رهبران و زیانهایی که این پدیده در سطح فردی و سازمانی به بار میآورد، ارائه مینماید.
Purpose: This study was conducted to present a model for the emergence of leadership hubris and how this syndrome is formed.
Methodology: In terms of purpose, the research was applied and to collect data, survey method was used. The statistical population consisted of experts who were selected through snowball sampling method and the sample was based on the principle of theoretical adequacy. The present study combined both qualitative and quantitative approaches. In the qualitative part, the data collection tool was semi-structured interview. Coding method, together with Atlas.ti software, was used to analyze the data. Besides, in the quantitative part, questionnaires were administered and interpretive structural modeling was applied for data analysis.
Findings: Results indicate that the formation of hubris model involving leaders includes four factors and stages as follow: predisposing factors, behavioral factors, the occurrence of hubris syndrome and the consequences arising from hubristic leaders. At the first level are the underlying factors that cause the shaping of hubristic behaviors which later emerge at the second level. Then, in the third level, they form the main characteristics of hubristic leaders. Eventually, at the final level of the model, the consequences of hubris in leaders occur. They include focus on decision-making, arrogant leadership, authoritarian management, irrational dominance, and weakening of their intellectual capacity.
Originality: This research studies a recent organizational phenomenon called hubristic leadership and provides a model showing how it is formed. Thus, it gives some insight to managers as to the nature and function syndrome.
Implications: the model of hubristic leadership, as described in the present study, provides suggestions for state organizations to try to prevent its formation as well as the complication and the harmful effects that this phenomenon may bring about.
خلاصه ماشینی:
در حقیقت گاهی جنبه های منفی در رفتار و سلوک رهبران نمایان میشود، به طریقی که خود را عقل کل می پندارند و بدون توجه به نظرات دیگران و عدم نظر خواهی آنان دست به اقداماتی می زنند که ضمن کاهش عملکرد فردی و متعاقب آن عملکرد سازمانی هزینه های زیادی نیز بر سازمان وارد میسازند 2010 Li & Tang این دسته از رهبران که به پدیده خودشیفتگی رهبری گرفتار هستند به سبب وجود اختلالات شخصیتی و رفتاری و قرارگیری در موقعیت قدرت دچار تحکم بی منطق میشوند و کمتر از توانش ذهنی و فکری خود و ظرفیتهای مشاوره ای پیروان و زیر دستان استفاده میکنند در حقیقت این افراد بعد از رسیدن به قدرت دچار کوته فکری می شوند؛ چرا که اعمال قدرت مداوم و توانایی حکمرانی بدون داشتن فعالیت فکری و ذهنی، آسیب قابل توجهی به توانش ذهنی و فکری آنها میزند که نتیجه آن ضعف در فعالیتهای فکری رهبران به ویژه در رهبران گرفتار به عارضه خودشیفتگی Asad & Sadler-Smith, 2020 حوزه تصمیم گیری است اعتقاد دارند که به تنهایی قادرند مشکلات سازمان را حل کنند یا تمامی اطلاعات و جزئیاتی را که زیردستان برای انجام وظایف لازم دارند فراهم آورند (2015) ,.