چکیده:
«زیبا» عنوان رمانی است نوشتهی محمد حجازی که به زبان سمبلیک بیانگر یک جامعهی در حال گذار از سنتی به مدرن است. به موازات وسعت و تعمیق شهرنشینی و جهتمند شدن آن به سمت نوعی زندگی مدرن حیات انسانها به شکلی انکارپذیر آسیبهای متعددی را تجربه میکند. حجازی در رمان خویش از فاصلههایی که در شهر به تبع ارزشهای مادی ، میان انسانها پدید میآید، مصداقهای بسیاری آورده است و نشان میدهد که زیادهخواهی انسان مدرن که تابع محوری شدن نقش فردیت او در زندگی شهری است، هیچ نقطهی توقفی نمیشناسد در واقع وسعت چشمگیر شهر و سرعت گیج کننده و پرشتاب زندگی در شهر به نوعی موجب از هم گسیختگی و انواع تنشهای روحی و اضطراب در محیط زندگی فرد گشته است. هدف از این نوشتار بررسی عوارض و آسیبهای شهرنشینی مدرن با محوریت اضطراب در رمان زیبا میباشد.
خلاصه ماشینی:
حجازی در رمان خویش از فاصلههایی که در شهر به تبع ارزشهای مادی ، میان انسانها پدید میآید، مصداقهای بسیاری آورده است و نشان میدهد که زیادهخواهی انسان مدرن که تابع محوری شدن نقش فردیت او در زندگی شهری است، هیچ نقطهی توقفی نمیشناسد در واقع وسعت چشمگیر شهر و سرعت گیج کننده و پرشتاب زندگی در شهر به نوعی موجب از هم گسیختگی و انواع تنشهای روحی و اضطراب در محیط زندگی فرد گشته است.
نتیجه پژوهش نشان میدهد که در رمانهای دهه شصت این تقابل به شکلی آشکار و بارز، به ویژه در اعتراض به صنعتی شدن، مظاهر مادی مدرنیته و از دست رفتن سنتها دیده میشود، اما در دهة هفتاد و هشتاد، این تجربه درونی شده و به شکل تردید، سرگردانی و گاه سنت گرایی بروز یافته است.
شکلگیری مدرنیسم از رخدادهای بسیار مهم قرن نوزدهم که تاثیر شگرف و اساسی در سرنوشت انسان داشت و او را در مرحلهی نوینی از زندگی قرار داد، یکی، جنگ جهانی اول (18-1914) و دوم (45-1939) بود که در پی این جنگها تحولات اجتماعی بسیاری رخ داد و جوامع انسانی دستخوش تغییرات Villiam Hazlit اساسی شدند و دیگری، انقلاب صنعتی فرانسه که ناسیونالیسم و دموکراسی را پیام اصلی خود معرفی کرده بود.
» (ص54-55) حجازی نشان میدهد که شیفتگی دنیای سنتی در برابر دنیای مدرن (که در این رمان، به صورت عشق وافر شیخ حسین مزینانی به زیبا ترسیم شدهاست) چگونه موجب میشود که سنتها یک به یک صحنه را به نفع مدرنیسم خالی کنند و عرصه را برای تاخت و تاز یکه و یگانه مدرنیسم فراهم آورند: «گیلاس شربت را آورد و به دستم داد.