چکیده:
بشر از ابتدای حیات خود تا کنون به دنبال دلیلی برای مبدأ هستی است و این مسئله، زمینه مباحثه اندیشمندان را فراهم کردهاست. آنتونی فلو از جمله اندیشمندانی است که با تکیه بر قرینهگرایی و به دنبال واکاوی جهانبینی دینی، ابتدا به خداناباوری و سپس به خداباوری رویمیآورد. فلو با توجه به رویکردش، به دنبال قرائن علمی و تجربی برای باورهای خود بود که با توسل به همین رویکرد و چینش آن در قالب برهان غایتشناختی، در نهایت به خداباوری میرسد که واکاوی این قرائن موضوع این نوشتار است. در نتیجه آشکار خواهدشد که این دلایل علمی و تجربی تا اندازهای میتوانند قرائن مفیدی برای خداباوری باشند ولی ماهیت علم، نبود ثبات و دگرگونی است که سستی مهمی برای امور معرفتی قلمداد میشود. همچنین اگرچه فلو با توسل به آنها از یک خداباورطبیعی فراتر نمیرود، ولی به دخالت خداوند در طبیعت بعد از خلقت اشاره میکند که نشان دهنده نبود انسجام کافی اندیشه او بعد از دگرگونی عقیده است. در نهایت باید گفت که با توجه به خداباورِ طبیعی بودن او، خداباوریاش در عمل تفاوت چندانی با خداناباوری او ندارد.
Since the beginning of his life, man has been looking for a reason for the origin of existence, and this issue has provided the basis for discussion among thinkers. Antony Flew is one of the thinkers who, based on evidentialism and following the analysis of religious worldview, first turns to atheism and then to deism. According to his approach, Flew sought scientific and experimental evidence for his beliefs, which by resorting to this approach and its arrangement in the form of teleological argument, finally leads to deism that the analysis of these evidences is the subject of this article. As a result, it will become clear that these scientific and empirical reasons can be useful evidence for deism to some extent, but the nature of science is the lack of stability, and transformation, which is considered an important weakness for epistemological matters. Also, although Flew does not go beyond deism by appealing to them, he refers to God's intervention in nature after creation, which indicates the lack of sufficient coherence of his thought after the change of belief. Finally, it should be said that considering his deism, his belief in practice is not much different from his atheism.
خلاصه ماشینی:
(مطهری ، ١٣٨٥: ٣٩-٤١) دوم اینکه حداکثری که می توانیم از این برهان نتیجه بگیریم آن است که تضمین کند، هـر مـورد از طرح و تدبیر در جهان طبیعت ، ناشی از فعالیت یک طراح یا مدبر هوشمند است و حتـی ایـن مسئله را هم اثبات نمی کند که همه نمونه های طرح و تدبیر ناشـی از طـراح یـا مـدبر واحـدی باشد.
(٢٠٠٧:٤٤٣ ,Habermas ) سوم اینکه اگرچه غالب کلی این برهان همان شکلی است که در بالا مورد اشاره قرارگرفت ، ولی استناد بـه نظـم جهان ، شکل های متفاوتی دارد که باعث ایجاد تقریرهای متفاوتی شده است و اتفاقاً خـودِ فلـو نیز در روزگار خداناباوری اش منتقد این برهان بود ولی تقریرهای نوین برهان غایت شناختی که مبتنی بر اکتشافات جدید علمی است ، باعث ایجاد تحول در نگـرش فلـو و روی آوردن او بـه خداباوری گردید.
در این صورت دیگر چـه جـایی بـرای خدا باقی خواهد ماند؟(١٤٠ :١٩٨٨ ,Hawking) فلو در مورد نظریه چند جهانی باور دارد که این بیان از روی ناچاری است و اگر یک جهان نیازمند تبیین است ، پس برای چنـد جهـان کـه بـه طریق اولی باید تبیینی ارائه داد.
-٩٥ :٢٠٠٧ ,Flew) 109) فلو در پایان فصل پنجم از کتاب «خدایی هست »(there is a god ) با عنوان «چه کسی قوانین طبیعت را نوشته است ؟» بعد از بیان دیدگاه دانشـمندانی چـون انیشـتین و هـایزنبرگ ، دربـاره خداوند و مبدأ قوانین فیزیکی ، آشکارا عنوان می دارد که بسیاری از دانشمندان برای تبیین قوانین طبیعت از ذهن خـدا(divine mind) سـخن مـی گوینـد و آن را صـرفاً مسـتند بـه یکسـری از استنتاجات و قیاس های منطقی نمی کنند.