چکیده:
در پژوهش حاضر، با توجه به ضریب بالای قدرت تاثیر و نفوذ رسانهها در فرآیند کنش سیاسی گروههای اجتماعی، نقش ابزارهای ارتباطی، به ویژه رسانههای جمعی برونمرزی در نهادینهسازی هدف توسعۀ ملی با روش کیفی بررسی میشود. در این خصوص نقش رسانهها در آموزش اجتماعی و کنترل گروههای اثرگذار در ساختار سیاسی جامعه، از اهمیت ویژهای برخوردار است. لازم است بررسی شود که رسانههای برونمرزی چگونه میتوانند توسعۀ ملی را در ساختار سیاسی و اجتماعی جامعه بیان کنند و نقش رسانههای برونمرزی در توسعۀ ملی چیست؟ بر اساس فرضیه پژوهش، رسانههای برونمرزی میتوانند از طریق مدیریت و همیاری و همفکری فرهیختگان مقیم خارج از کشور، زمینه لازم را برای توسعۀ ملی فراهم آورند. در این راستا، نقش اصلی رسانه آن است که با اتکا به ارتباطات علمی جهانی، ظرفیتهای بالقوه را تقویت نموده و با تاثیرگذاری از طریق رسانهها، تغییر نگرش نسبت به رسانهها ایجاد شده و با یکدلی و همبستگی ضریب نگرش مثبت به توسعۀ ملی را بالا ببرند. در این میان چارچوب نظری مورد استفاده، نظریههای آمارتیا کومار سن، دانیل لرنر، والدهال، کلاپر، شرام و.... میباشد که رسانههای برونمرزی برای اثرگذاری و ایفای نقش موثرتر نیازمند تغییر نگرش متناسب با نیازهای زمانه است و پذیرش مسئولیت در آن باید توام با دلبستگی و عشق باشد که با چاشنی عقل و اندیشه و برنامهریزی و پیگیری به بار بنشیند. نگرش بنیادی و ریشهای در ارتباط رسانهای بسیار مهم است و هدفهای آینده در هر مقطع زمانی، باید از پیش ترسیم شود زیرا نگاهی که در روزمرگی اسیر شود گرفتار انجماد و ایستایی خواهد بود. جهت پرهیز از وابستگی برنامههای رسانههای برونمرزی به افراد، لازم است فرهنگ ملی و یکپارچهنگری در کلیۀ مراحل طرح، برنامهریزی و اجرای پروژههای بلندمدت تبادل اطلاعات و پیشگیری از هرگونه انحراف احتمالی مخل توسعۀ ملی مدنظر باشد.