خلاصه ماشینی:
"زیرا بولتون قصد دارد این نکته را به خواننده تفهیم کند که نمایشنامه،یک متن ادبی نیست و با ادبیات تفاوت دارد،و برای شناخت ابعاد آن،باید آن را با ادبیات قیاس کرد تا وجوه افتراق نمایشنامه با گونههای ادبی،مشخص شود.
میتوان به این نوع از نمایش به کمک چهرهپردازی جلوههای ویژه و نورپردازی،جنبه واقعی بخشید شخصیتها را میتوان به کمک مفتول یا سیهای خاص،به پرواز درآورد اما نمایشنامهنویس باید به خاطر داشته باشد که تماشاگران در یک لحظه،از خود میپرسند چطور ممکن است انسانی پرواز کند یا غیب شود؟همین لحظه است که درام واقعی،از این گونه نمایشها،بیشتر در پی شگفتن و اعجاز و لذایذی از این دست هستند.
»(ص 14) بولتون با بیان این اندیشه،ادبیات تئاتر را از دایرهء ادبیات محض،خارج میسازد بولتون معتقد است نوع تخیلی که در نمایشنامه به وجود میآید با نوع تخیلی که در ادبیات به کار میرودمتفاوت است«نمایشنامه مانند رمان،شعر توصیفی یا روایی یا داستان کوتاه،از قوهء تخیل مخاطب،استفاده نمیکند و به اندازه آنها،نیاز به قوه تخیل ندارد.
البته شایان ذکر است که نمایشنامه در انتظار گودو،در سال 3591 نگاشته شد و بیتوجهی «بولتون»،به این نمایشنامه تا اندازهای موجه و قابل درک است زیرا بولتون،در سال 9591 یعنی شش سال پس از نگارش نمایشنامه بکت،به تألیف تاب مورد بحث میپردازد اما خوانندهء کتاب کالبدشناسی درام،باید به این نکته توجه کند که آنجا که بولتون،از نمایشنامه سخن میگوید مقصود او آثار کلاسیک و رئالیست تئاتر میباشد و گفتار او در مورد نمایشنامههای مدرن به صورت قطعی، قابل پذیرش نیست."