چکیده:
<P>بررسی قرار دهد.</P><P> در دوره مدرن گرچه تصویری تخصصی از دانشگاه ارائه شد،اما کارکرد انتقادی آن به عنوان امری فرعی،جانبی و گاه مزاحم مطرح بود. دردورانگذار در نیمه قرن پیشین،برخی جذب روشنفکران به دانشگاهها و کانونهای تفکر را نشانه پایان رفتارهای رادیکال و انتقادی روشنفکران دانستند.اما در دوران کنونی به جای پایانیافتن انتقادات فرهنگی و سیاسی روشنفکرانه،فرآیندهای نهادینهشدن انتقاد در دانشگاهها و توازی و تعامل رفتارهای دوگانه حرفهای و انتقادی در میان دانشگاهیان مشاهده میشود.بررسی سه مرحله تحول دانشگاه غربی، ما را به سمت مفهوم"روشنفکر دانشگاهی"و اهمیت آن در جامعه معاصر سوق میدهد.این نوشتار قبل از نتیجهگیری و ارائه راهبرد،به بررسی نقشهای دوگانه و چندگانه دانشگاهی در ایران میپردازد و آن را باتوجه به الزامات نهادینهشدگی حرفه علمی و فعالیت انتقادی دانشگاهها،مورد ارزیابی قرار میدهد.</P><P>در ایران امروز،دانشگاه و نهاد علم از دو سو تحت فشار قرار دارد:از یک سو جنبه حرفهای علم بویژه در رشتههای علوم انسانی نادیده گرفته میشود و نهادهای غیر علمی به شیوهای تحکمی خود را مجاز به دخالت در سرنوشت دانشگاه و علم میدانند و از سوی دیگر،جنبه فکری و انتقادی دانشگاه به رسمیت شناخته نمیشود و عدهای از اخراج منتقدین از دانشگاهها سخن میگویند و در تعدادی از دانشگاهها نیز استادان منتقد به دلایل مختلف از کار برکنار میشوند.این رفتارهای ناهمدلانه با دانشگاهیان در حالی صورت میگیرد که افزایش تولید علم،توسعه علمی،گسترش نظریهپردازی،آزاداندیشی و...به عنوان راهبردهای رسمی کشور در حوزه علم و دانشگاه مطرح شدهاند.در سیاستگذاری و برنامهریزیهای مربوط به دانشگاه مطرح شدهاند.در سیاستگذاری و برنامهریزیهای مربوط به دانشگاه و نهاد علم نیز مانند بسیاری از موارد دیگر،میان وسایل و اهداف شکاف بزرگی وجود دارد و آرمانها و واقعیتها از یکدیگر گسستهاند.کاربرد ابزارهای تضعیفکننده دانشگاه در کنار آرزوهای دور و دراز برای رشد علم و تولید دانش،در بهترین حالت از درک نادرست رسالت دانشگاه و سرشت دانش در جامعه معاصر نشات میگیرد.تولید دانش یکی از رسالتهای اصلی دانشگاه است، ولی تلاش برای افزایش تولید دانش و مهمتر از آن نهادینهسازی فعالیتهای علمی در دانشگاهها و مراکز عالی آموزشی و پژوهشی،با دریافتهای کنونی از سرشت فعالیتهای علمی سازگاری ندارد.</P><P> این نوشتار بهمنظور طرح و دفاع از ابعاد دوگانه حرفهای/تخصصی و انتقادی/روشنفکری علم،تحولات مفهومی علم و دانشگاه غربی را در سه دوره مدرن،دورهگذار و دوره مدرن متاخر(یا پسامدرن)مورد</P>
خلاصه ماشینی:
"به نظر وبر دانشگاه کانون عقلانیت است و مبارزه برای در ایران امروز،دانشگاه و نهاد علم از دو سو تحت فشار قرار دارد؛از یک سو جنبه حرفهای علم بویژه در رشتههای علوم انسانی نادیده گرفته میشود و نهادهای غیر علمی به شیوهای تحکمی خود را مجاز به دخالت در سرنوشت دانشگاه و عمل میداند و از سوی دیگر، جنبه فکری و انتقادی دانشگاه به رسمیت شناخته نمیشود آزادی باید در جای دیگری صورت گیرد،اما کسانی چون هابرماس و میلز بین دو کانون عقلانیت و آزادی چنین شکافی نمیبینند.
اما در باب"دانشگاهی نظامی"یا"نظامی دانشگاهی"چه میتوان گفت،هنگامی که منطق قدرت را به حوزه منطق حرفهای دانش منتقل میکند و به این وسیله گفتوگوی مبتنی بر استدلال و مفاهمه اهالی دانش را برهم میزند و نقد را محکوم و ناقد را متهم میسازد؟ اگر تفاوت علم و دین،تفاوت دو منطق معرفتی است که با حفظ بنیانهای شناختی خود میتوانند با یکدیگر گفتوگو کنند،تفاوت منطق علمی و منطق نظامی همانند تفاوت شمشیر و قلم است؛اهل شمشیر گاه با این هدف که منطق معرفت را به منطق قدرت تقلیل دهند،قلم به دست میگیرند و بدون این که ادب قلم را آموخته باشند،آن را با آلودن به الزامانت شمشیر بیحرمت میکنند.
از نظر آل احمد جامعه ما به جای"عقل کل و معلم دانشگاه دوره مدرن اغلب خود را از طریق حرفهگرایی رشتهای در خدمت نظامهای اجتماعی قرار میداد،ولی دانشگاه معاصر با نهادینهسازی انتقاد،به عرصهای عمومی برای بحث و گفتوگو تبدیل شده است اول و انبان متحرک معلومات بشری"به "متخصصانی باشخصیت"نیاز دارد."