"یک مثل دیگر میزنم تا این حقیقت روشنتر شود:یکنفر آدم در میان یک طائفه در یک ده یا در یک شهر وقتی میخواهد بدگران بنمایاند که ما هم هستیم و میخواهد که بقیهء افراد طائفه برای وجود او نیز اعتباری قائل شوند چه میکند!نه اینست که سعی میکند اولا بکاری مشغول شود و حاجت خود را از دگران قطع کند و ثانیا وضع خانه و زندگی و سر و بر خود و زن و فرزند خویش را مرتب سازد و کسانی را ببهانهای وارد زندگی خود کند و از خود ادب و اخلاق و درستی و شرافت نشان دهد تا ببینند که او هم آدم است و از ا حساب ببرند و او را ببازی بگیرند!همین قانون در همه جا و همه مراتب ثابت است یک ملت و جماعت اگر میخواهند در روی این زمین و میان خانوادهها و طائفههای بشری دارای حیثیت و حرمت و اعتبار شوند باید اولا خودشان را جمعآوری کنند و فقر و گدائی و مرض و گرسنگی و برهنگی ولاتی و بیماری و بیسوادی و دروغ و دزدی و دغلی را که مایهء بیاعتباری است از سرزمین خود و از میان خانهء بزرگ خود که مملکت است براندازند و همهء افرادشان مؤدب و مهذب و آراسته و صحیح العمل و پسندیده اخلاق شوند تا محترم شوند.
مثل دیگر،یک آشپز را که در خانهء خودتان آشپزی میکند فرض کنید که ب باتوقا باشد یعنی در کار خود رعایت تقوی را بکند باین معنی که مواد غذائی خوب و سالم بخرد و آنها را نیکو تمیز کند و ظرفها را پاکیزه بشوید و اجناس را نفله نکند و غذاهای را فاسد نسازد و از خام و پختهء آنها نزند،آیا این آشپز در نظر شما و در نظر همهء اهل عالم از هر دین و هر مذهب و از یا دین و بیدین گرامیتر است یا یک آشپز بیتقوی که هرچه رسید بهر قیمت بخرد و بیحساب در دیگ ریزد و کثیف و نجس و کندیده و فاسد را درهم ریخته بخورد مردم دهد و از پول و از جنس بزند،بدیهی است که اولی عزیزتر و محبوبتر است."