خلاصه ماشینی:
"نمایشنامه نوبت رؤیت نویسنده:سعید تشکری (به تصویر صفحه مراجعه شود)آدمها: اسراء سبحانی:نویسنده دکتر کیا:متخصص مغز و اعصاب شاهد مرد:سعید،رزمنده،پرستار جنگی،راهنما، شهید برونسی شاهد زن:پرستار جنگی،پیرزن،گزارشگر 1 [دکتر کیا با بیمار روی برانکارد که ما او را نمیبینیم؛در حال صحبت است.
[میگرید] شاهد مرد:آقای دکتر کیا...
صدای سعید:من با آقای دکتر کیا کار داشتم.
شاهد مرد:سالم آقای دکتر کیا...
شاهد مرد:دکتر کیا پرستاری.
] کیا:یعنی تو میدونستی؟زودتر از من؟!برای تلاش من چه تعریفی داشتی؟من بهت معترضم سعید!بفرمایید خانوم نویسنده؛گمان میکنم به جای مصاحبه با سعید آخرین سفارشش برای شما مفید باشه!
] کیا:شما حالتون خوبه خانم نویسنده؟ اسراء:این گوشی من...
کیا:نمیترسید زیر پاتون مین منفجر بشه؟ اسراء:با این دوربین نگاه کردم.
[دکتر کیا در دوربین نگاه میکند روی سطح سفید تابلو چیزی نمیبینیم.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) [روی سطح سفید تابلو،تصویر چهرهء سعید دیده میشود.
کیا و شاهد مرد در حال کمک به دستهای بیرون از آب هستند.
اسراء:آقای دکتر کیا،حالا چکار میکنید؟یعنی دیگه عملش نمیکنید؟به فکر درمونش نیستید؟ سعید با یه سوغات شیمیایی به این طرف خط برگشت.
] شاهد مرد:سلام آقای دکتر کیا.
] شاهد مرد:سلام آقای دکتر کیا.
] کیا:من کجام؟من کجام؟ اسراء:آقای دکتر کیا،شما هستید؟میخواستم دربارهء بیمارتون،سعید از شما سؤال کنم.
حقیقت کجاست؟ اسراء:آقای دکتر حالتون خوبه؟ 61 [برانکارد با چفیهها از مقابل دیدگان کیا میگذرد.
سعید به خاطرهاش یا به آدمی که حالا خوب میشناسیش؟ کیا:خانم اسراء سبحانی...
اسراء:آقای دکتر کیا...
اسراء:آقای دکتر کیا...
کیا:وصیتش؟یعنی دوباره برم کنار فرات؟ شاهد زن:عجله کنید آقای دکتر کیا.
شاهد مرد:آقای دکتر کیا...
شاهد مرد:آقای دکتر کیا..."